BlogComments=[59,0,58,0,57,0,56,0,54,0,53,0,51,2,49,0,48,3,43,1,42,0,41,0,40,2,39,0,38,0,37,0,35,0,34,0,33,0,32,1,30,1,29,0,28,0,27,0,26,0,25,0,24,0,23,0,22,1,21,0,20,0,14,0,13,0,12,2,10,0,9,1,8,0,7,2,6,0,5,0];
https://www.aparat.com/v/Y9SXt
https://www.aparat.com/v/Y9SXt برای انجام مشاوره. استخاره. وهماهنگ کردن جلسات سخنرانی لطفا با این شماره تماس حاصل نمایید. 09308448492 -09138368322با سلام خدمت دوستان گرامی کانال رسمی استاد قاسمی اصفهانی افتتاح شد. https://t.me/ostadghasemiesfhani برای انجام مشاوره. استخاره. وهماهنگ کردن جلسات سخنرانی لطفا با این شماره تماس حاصل نمایید. 09308448492 -09138368322![]() سوال : آیا حضرت فاطمه سلام الله علیها شهید شد؟ علت مرگ ایشان و ماجرای سقط حضرت محسن چه بود؟ پاسخ: دانشنامه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از سؤالات اساسی در ماجرای آتش زدن خانه حضرت علی(ع) و اهانت به آن بزرگوار این است که: آیا (چنان که شیعیان میگویند) به ساحت حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز جسارت کردند؟ و بر آن حضرت صدماتی وارد شد که منجر به شهادت او و فرزندش گردید یا خیر؟ برای انجام مشاوره. استخاره. وهماهنگ کردن جلسات سخنرانی لطفا با این شماره تماس حاصل نمایید. 09308448492 -09138368322
موضوعات مرتبط: اهلبیت, ,
![]() ![]() «هن لباس لکم و انتم لباس لهن» (187) ! عصبانیت ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ داستانک مرد در حال تمیز کردن اتومبیل تازه خود بود که متوجه شد پسر ۵ ساله اش تکه سنگی برداشته و بر وری ماشین خط می اندازد. مرد با عصبانیت دست کودک را گرفت و چندین مرتبه ضربات محکمی بر دستان کودک زد بدون اینکه متوجه آچاری که در دستش بود شود در بیمارستان کودک به دلیل شکستگی های فراوان انگشتان دست خود را از دست داد . وقتی کودک پدرخود را دید، با چشمانی آکنده از درد از او پرسید: پدر انگشتان من کی دوباره رشد می کنند؟ مرد بسیار عاجز و ناتوان شده بود و نمی توانست سخنی بگوید ، به سمت ماشین خود بازگشت و شروع کرد به لگد مال کردن ماشین. و با این عمل کل ماشین را از بین برد و ناگهان چشمش به خراشیدگی که کودک ایجاد کرده بود خورد که نوشته بود : دوستت دارم پدر
برای انجام مشاوره. استخاره. وهماهنگ کردن جلسات سخنرانی لطفا با این شماره تماس حاصل نمایید. 09308448492 -09138368322 کانال مذهبی فرهنگی استاد قاسمی اصفهانی ((telegram.me/ostadghasemiesfhani برای انجام مشاوره. استخاره. وهماهنگ کردن جلسات سخنرانی لطفا با این شماره تماس حاصل نمایید. 09308448492 -09138368322
فلسفه روزه
اگر چه برای فلسفه روزه فواید روحی و جسمی بسیاری را می توان شمرد ،اما این نکته در مورد احکام الهی حائز اهمیت است که نمی توان گفت فلسفه روزه به این موارد ختم می شود.
مثلا در مورد فلسفه شکسته بودن نماز مسافر گفته می شود ؛ نماز مسافر شکسته است برای اینکه مسافر در حین سفر با شرایط سخت به زحمت نیافتد . اما واقعا می توان چنین فلسفه ای را برای نماز مسافر ذکر نمود ، آیا فلسفه نماز مسافر به همین مورد ختم می شود ؟ اگر این طور است پس باید مسافری که در شرایط سخت نیست نماز و روزه اش کامل باشد ! شما شخصی را تصور بفرمایید که از شهر خود با هواپیما سفر کرده و در شهر دیگری در هتل سکنی گزیده است چنین فردی کاملا در آسایش است و شاید در خانه خود از چنین آسایشی برخوردا نبود آیا نماز و روزه چنین فردی تمام است ؟ یقنیا تمام نیست چون احکام اسلامی با این ملاک سنجیده نمی شوند .
فلسفه روزه نیز با این ملاک های سنجیده نمی شود ، فوائد جسمی می تواند تنها بخش کوچکی از فواید روزه باشد که انسان بدان ها علم پیدا کرده است ، فلسفه روزه تنها آمرزش گناهان نیست فلذا برای ائمه اطهار (علیهم السلام) نیز روزه واجب است ،فلسفه روزه تنها به جهت فوائد جسمانی نیست به همین جهت برای فردی که از لحاظ جسمی سالم است نیز روزه واجب می باشد .
رسیدن به حکمت روزه و روزه داری آسان نیست ، برای رسیدن به حکمت احکام تلاش علمی و معنوی بسیاری باید انجام داد . کتابهای چون اسرار الحکم ملاهادی سبزواری ، بدایع الحکم مدرّس زنوزی ، سرّ الصلاة امام خمینی ، اسرار الصّلاة میرزا جواد ملکی تبریزی ، رسائل توحیدی علامه طباطبایی و ... پر از اسرار اعتقادات و اخلاقیّات و عباداتند لکن افراد غیر متخصّص در فلسفه و عرفان بهرۀ چندانی از این کتب نخواهند داشت. البته کتابهایی در سطوح پایین تر نیز نوشته شده که در آنها سعی شده است تا حدّ امکان برخی اسرار و حکمتهای اعتقادات و اخلاقیّات و دستورات الهی به زبان ساده بیان شوند ؛ لکن باز استفاده از این کتب برای همه کس مقدور نیست. به چند نمونه از این کتب نسبتاً ساده تر اشاره می شود.
۱) حکمت عبادات ، آیة الله جوادی آملی
۲) اسرار عبادات ، آیة الله جوادی آملی
۳) اسرار نماز ، آیة الله جوادی آملی
۴) معراج السعاده ، ملامهدی نراقی ، ــ باب اول و دوم و اواخر کتاب از مقصد اول به بعد ـــ
۵) آداب الصلاة ، امام خمینی
برای انجام مشاوره. استخاره. وهماهنگ کردن جلسات سخنرانی لطفا با این شماره تماس حاصل نمایید. 09308448492
-09138368322
در آستانه ورود به ما رمضان
فضیلت ماه مبارک رمضان از نگاه قرآن و احادیث/آماده شدن برای ضیافت الهی
یکی از ماههای بسیار پر برکت و پر اهمیت از نگاه اهل البیت (علیهم السلام) ماه مبارک رمضان میباشد. شاید بیشترین روایاتی که ماههای قمری وارد گردیده است، مربوط به ماه مبارک رمضان باشد.
رمضان ماه خدا
رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمود: شعبان ماه من است، و رمضان ماه خداوند متعال، رمضان بهار فقيران است، و خداوند متعال هم اين قربانىها را بدين جهت قرار داده، كه افراد مسكين سير شوند، پس به آنها طعام بدهيد.
اتفاقات مهمی که دراین ماه مبارک اتفاق افتاده است
لازم به تذکر است که خیلی از وقایع در این ماه شریف اتفاق افتاده است که خود اهمیت این ماه را میرساند؛ مانند اینکه شبی که مسیح (علیهالسلام) به آسمان رفت، نقل میکنند که طبق برخی روایات، شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان بوده است. (1) و یا به نقل شیخ مفید، ولایتعهدی امام رضا (علیه السلام) در این ماه رخ داده است و همچنین در سومین روز از این ماه شریف جنگ تبوک که یکی از جنگهای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) میباشد، رخ داده است؛ و باز نیز در این ماه شریف وفات حضرت ابوطالب در هفتمین روز از این ماه و وفات حضرت خدیجه در دهمین روز این ماه رخ داده است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) آن سالی که این دو اتفاق ناگوار رخ داد را عام الحزن (یعنی سال اندوه) نامگذاری فرمودند؛ و باز در دوازدهمین روز از این ماه شریف به دستور پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) عقد اخوت و برادری بین مومنین بسته شد. در پانزدهمین روز این ماه که نیمهی ماه مبارک رمضان باشد، مقارن با ولادت با سعادت حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) میباشد؛ و همچنین جنگ بدر نیز در ماه رمضان سال دوم هجرت، پس از مقطع نزول سوره رخ داد و برخی از آیات جهادی این سوره در پی زمینهسازی این جنگ است. که در روز هفدهم و یا هجدهم از ماه مبارک رمضان رخ داده است. (2) باز نیز در بیستم این ماه فتح مکه و پیروزی مسلمانان در مقابل مشرکین مکه رخ داد. در نوزهمین روز این ماه ضربت خوردن امام المومنین حضرت علی (علیه السلام) و شب بیست و یکم شهادت ایشان رخ داد؛ و آخرین اتفاقاتی که میتوانیم از آن یاد نمائیم این است که جنگ نهروان (ییکی از جنگهای تحمیلی بر حضرت علی «علیه السلام») در روز بیست و چهارم این ماه رخ داده است. (3)
1- کتاب الخصال، ج 2، ص 508
2- تفسیر تسنیم، ج 2، ص 53
3- ره توشه تبلیغی، استاد قرائتی
برای انجام مشاوره. استخاره. وهماهنگ کردن جلسات سخنرانی لطفا با این شماره تماس حاصل نمایید. 09308448492
-09138368322
کانال مذهبی فرهنگی استاد قاسمی اصفهانی
((telegram.me/ostadghasemiesfhaniبرای انجام مشاوره. استخاره. وهماهنگ کردن جلسات سخنرانی لطفا با این شماره تماس حاصل نمایید. 09308448492
-09138368322
فضیلت و اعمال ماه مبارك رجب
ماه رجب و ماه شعبان و ماه رمضان شرافت زیادی دارند و در فضیلت آنها روایات بسیاری وارد شده است. از حضرت رسول (صلى الله علیه و آله) روایت شده كه: ماه رجب ماه بزرگ خدا است و ماهى در حرمت و فضیلت به آن نمىرسد و جنگیدن با كافران در این ماه حرام است و رجب ماه خدا است و شعبان ماه من است و ماه رمضان ماه امت من است كسى كه یك روز از ماه رجب را روزه بگیرد، موجب خشنودى خدای بزرگ میگردد و غضب الهى از او دور می گردد و درى از درهاى جهنم بر روى او بسته گردد.
برای انجام مشاوره. استخاره. وهماهنگ کردن جلسات سخنرانی لطفا با این شماره تماس حاصل نمایید. 09308448492 -09138368322 امام زمان (عج) بهاری است از امام عصر(ع) به عنوان بهار نام برده شده است. عصر ظهور عصر زیبایی، نوآوری، شكوفایی و خوبی ها است. دوران معنویت گرایی، خرد ورزی و دادگری مطلق است. «السلام علی ربیع الانام و نضرة الایام»؛
سلام بر بهار مردم و خرمی دوران1
بهار همیشه با تحفه ی سرسبزی، شادابی و نشاط همراه است. بنابراین، طبیعت و تمام موجودات به بهار عشق می ورزند. بررسی روایات نشان می دهد ترسیمی كه از امام مهدی(عج) و دستاورد های آن بزرگ مرد صورت گرفته مملو از جلوه های بهاری است. حتی از امام (عج) به عنوان بهار نام برده شده است. عصر ظهور عصر زیبایی، نوآوری، شكوفایی و خوبی ها است. دوران معنویت گرایی، خرد ورزی و دادگری مطلق است. هنگامه رویش و بالندگی روحی و تكامل واقعی است. زمان نعمت، رحمت، بركت و پیشرفت است. دوران حاكمیت دین، قانون، نظم و عدل است. این تصویر كلی با جزئیات كامل آن در منابع دینی ما ارائه شده و دورنمای آینده را روشن، منطقی و متعالی جلوه داده است. از ویژگی های بارز و برجسته ی این عصر شكوفایی انسان است؛ یعنی رونمایی از همه استعدادها و ظرفیت های وجودی انسان و بازگشایی راه های پیشرفت مادی و معنوی و بهره وری بهینه از نعمت ها و امكانات است. در این مقاله به دنبال تبیین برخی شباهت های حضرت مهدی (عج) با بهار، و برنامه های حكومتی و اصلاحی آن حضرت در دوران ظهور هستیم.
شباهت های حضرت مهدی (عج) با بهار الامام السحاب الماطر و الغیث الماطل و الشمس المضیئه و السماء الظلیله و الارض البسیطه و العین الغریزه و الغدیر و الروضه.2
امام، ابر بارنده، باران پیاپی، آسمان سایه افكن، زمین گسترده، چشمه جوشان، بركه و گلزار است. او چون پیامبر عمل می كند، چنانكه پیامبر آنچه قبل بوده را از بین برده، جاهلیت را نابود ساخته و اسلام را بنا نهاد، او نیز گذشته را نابود و پس از ریشه كن ساختن بدعت ها، اسلام را از نو پیاده می كند. ![]() 2. ویژگی دیگر بهار سرسبزی دشت و دمن است هر كجا پا می گذارد بوی طراوت و تازگی به مشام می خورد. هنگام ظهور از كویرها و خشكی ها، سخنی نباید گفت زیرا خداوند با باران رحمتش بهار مردمان، مهدی زهرا(عج) را سیراب می سازد، زمین گیاه خویش را بیرون می فرستد و دام ها فراوان می شوند. یسقیه الله الغیث و تخرج الارض نباتاتها و تكثر الماشیة.3
خداوند با باران رحمتش او را سیراب می سازد، زمین گیاه خود را بیرون می فرستد و دام ها فراوان می شود.
3. تازگی، نو و جدید شدن از دیگر ویژگی های بهار است، كه جان را صفا می بخشد. بهار جان ها، مهدی زهرا (عج) نیز با تازگی توام است، جاهلیت ها را زدوده و اسلام را از نو بنا می كند. یصنع كما صنع رسول الله (ص) یهدم ما كان قبله كما هدم رسول الله(ص) امر الجاهلیه و یستانف الاسلام جدیدا بعد ان یهدم ما كان قبله.4
او چون پیامبر عمل می كند، چنانكه پیامبر آنچه قبل بوده را از بین برده، جاهلیت را نابود ساخته و اسلام را بنا نهاد، او نیز گذشته را نابود و پس از ریشه كن ساختن بدعت ها، اسلام را از نو پیاده می كند. برای انجام مشاوره. استخاره. وهماهنگ کردن جلسات سخنرانی لطفا با این شماره تماس حاصل نمایید. 09308448492 -09138368322 این روزها بازار خانه تکانی گرم است و همه به نوعی مشغول تمیز کردن و به عبارتی خانه تکانی هستند. در این فرصت چه خوب است که این وقت هایمان را تنها صرف خانه تکانی خانه های گلی و آجری نکنیم و کمی هم به فکر خانه تکانی دل هایمان باشیم.
برای انجام مشاوره. استخاره. وهماهنگ کردن جلسات سخنرانی لطفا با این شماره تماس حاصل نمایید. 09308448492 -09138368322 طرح شبهه: عبد الرحمن دمشقيه، نويسنده معاصر وهّابي، در مقالهاش با عنوان « قصة حرق عمر رضى الله عنه لبيت فاطمة رضى الله عنها» كه در سايت «فيصل نور» آمده ، درباره روايت محمد بن جرير طبرى و تهديد عمر براي آتش زدن خانه فاطمه سلام الله عليها مىنويسد: 2 - «حدثنا ابن حميد قال حدثنا جرير عن مغيرة عن زياد بن كليب قال أتى عمر منزل علي وفيه طلحة والزبير ورجال من المهاجرين فقال والله لأحرقن عليكم أو لتخرجن إلى البيعة فخرج عليه الزبير مصلتا بالسيف فعثر فسقط السيف من يده فوثبوا عليه فأخذوه» (تاريخ الطبري2/233). في الرواية آفات وعلل منها: جرير بن حازم وهو صدوق يهم وقد اختلط كما صرح به أبو داود والبخاري في التاريخ الكبير (2/2234). المغيرة وهو ابن المقسم. ثقة إلا أنه كان يرسل في أحاديثه لا سيما عن إبراهيم. ذكره الحافظ ابن حجر في المرتبة الثالثة من المدلسين وهي المرتبة التي لا يقبل فيها حديث الراوي إلا إذا صرح بالسماع. عمر، به طرف منزل علي [عليه السلام] كه طلحه و زبير و گروهى از مهاجريان نيز در آن بودند آمد و گفت: به خدا سوگند! براى بيعت با ابوبكر بياييد و گر نه خانه را به آتش مىكشم. زبير شمشير به دست بيرون آمد؛ ولى ناگهان بر زمين افتاد و شمشير از دستش افتاد، به وى حملهور شدند و او را دستگير كردند. در اين روايت آفتهايى است كه يكى از آنها وجود جرير بن حازم است؛ اگر چه وى راستگو است؛ ولى گاهى دچار وهم و اشتباه شده و درست و نادرست را آن چنانكه ابوداوود گفته است بهم مىآميخته است. دومين آفت مغيرة بن مقسم است كه ثقه است؛ ولى احاديث او مرسل است. ابن حجر او را در مرتبه سوم از مدلسين كه رواياتشان پذيرفتنى نيست، قرار داده است؛ مگر اين كه تصريح به شنيدن كرده باشد. اشكالات ديگرى نيز مطرح شده است؛ از جمله گفتهاند: سند روايت «تاريخ طبري» در ابتدا و انتها، دو اشکال دارد؛ زيرا نخستين راوى آن يعنى ابن حميد، متهم به دروغ پردازى است و آخرين راوى نيز خود شاهد آن ماجرا نبوده و با واسطه روايت مىکند؛ لذا روايت هم ساختگى است و هم منقطع. نقد و بررسي: اصل روايت: حدثنا ابن حُمَيْدٍ قال حدثنا جرير عن مغيرة عن زِيَادِ بن كُلَيْبٍ قال أتى عمر بن الخطاب منزل علي وفيه طلحة والزبير ورجال من المهاجرين فقال والله لأحرقن عليكم أو لتخرجن إلى البيعة فخرج عليه الزبير مصلتا بالسيف فعثر فسقط السيف من يده فوثبوا عليه فأخذوه. عمر بن خطاب به خانه علي آمد در حالى كه گروهى از مهاجران در آنجا گرد آمده بودند. به آنان گفت: به خدا سوگند خانه را به آتش مى كشم؛ مگر اينكه براى بيعت بيرون بياييد. زبير از خانه بيرون آمد درحالى كه شمشير كشيده بود، ناگهان پاى او لغزيد و شمشير از دستش افتاد، در اين موقع ديگران هجوم آوردند و شمشير را از دست او گرفتند. الطبري، أبي جعفر محمد بن جرير (متوفاي310هـ)، تاريخ الطبري، ج 2، ص 233، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت. بررسي سند روايت: محمد بن حميد: ذهبى در باره او مىنويسد : محمد بن حميد. ابن حيان العلامة الحافظ الكبير أبو عبد الله الرازي مولده في حدود الستين ومئة قال أبو زرعة من فاته محمد بن حميد يحتاج ان ينزل في عشرة آلاف حديث. وقال عبد الله بن أحمد سمعت أبي يقول لا يزال بالري علم ما دام محمد بن حميد حيا. وقال أبو قريش الحافظ قلت لمحمد بن يحيى ما تقول في محمد بن حميد فقال ألا تراني أحدث عنه. وقال أبو قريش وكنت في مجلس محمد بن إسحاق الصاغاني فقال حدثنا ابن حميد فقلت تحدث عنه فقال ومالي لا احدث عنه وقد حدث عنه أحمد ويحيى بن معين. علاّمه و حافظ بزرگ محمد بن حميد كه ولادتش در حدود سال 160هـ بوده است، ابوزرعه در باره او گفته است: كسى كه محمد بن حميد را درك نكرده باشد، ده هزار حديث را از دست داده است. عبد الله بن احمد بن حنبل مىگويد: از پدرم شنيدم كه مىگفت: تا زمانيكه محمد بن حميد در شهر رى زنده بود، علم ودانش پايدار بود. ابو قريش محمد بن جمعه بن خلف مىگويد: به محمد بن يحيى گفتم: در باره محمد بن حميد چه مىگوئى؟ گفت: مگر نمىبينى از او حديث نقل مىكنم، سپس گفت: در مجلس محمد بن اسحاق بودم، ديدم از محمد بن حميد روايت نقل مىكند، گفتم: از محمد بن حميد حديث روايت مىكنى؟ گفت: چرا من از وى حديث نقل نكنم، وحال آنكه احمد حنبل و يحيى بن معين از وى حديث روايت كرده اند. الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفاي748هـ)، سير أعلام النبلاء، ج 11، ص 503، تحقيق: شعيب الأرناؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ. مزى در تهذيب الكمال در ترجمه وى مىنويسد: وَقَال أبو بكر بن أَبي خيثمة: سئل يحيى بن مَعِين عن محمد بن حميد الرازي فقال: ثقة. ليس به بأس، رازي كيس. وَقَال علي بن الحسين بن الجنيد الرازي: سمعت يحيى ابن مَعِين يقول: ابن حميد ثقة، وهذه الاحاديث التي يحدث بها ليس هو من قبله، إنما هو من قبل الشيوخ الذين يحدث عنهم. وَقَال أبو العباس بن سَعِيد: سمعت جعفر بن أَبي عثمان الطيالسي يقول: ابن حميد ثقة، كتب عنه يحيى وروى عنه من يقول فيه هو أكبر منهم. ... از يحيى بن معين در باره او سؤال شد؛ در پاسخ گفت: مورد اطمينان است و ايرادى در او نيست، او اهل رى و باهوش است. علي بن الحسين رازى گفته است: از يحيى بن معين شنيدم كه مىگفت: ابن حميد مورد اعتماد است. و علي بن حسين بن جنيد رازى گفته است: احاديثى كه ابن حميد نقل كرده است، از خود او نيست؛ بلكه از استادان نقل كرده است. ابو العباس بن سعيد مىگويد: از جعفر بن عثمان طيالسى شنيدم که مىگفت: ابن حميد مورد اطمينان است؛ يحيى از او نقل روايت کرده و کسى از او روايت کرده است که خود از شهرت بر خوردار و از همه ايشان ( راويان ) بزرگتر است ( احمد بن حنبل). المزي، يوسف بن الزكي عبدالرحمن أبو الحجاج (متوفاي742هـ)، تهذيب الكمال، ج 25، ص 100، تحقيق د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الأولى، 1400هـ – 1980م. الباني، روايت محمد بن حميد را تصحيح مىكند: محمد ناصر الباني، نويسنده معاصر وهابى در كتاب صحيح وضعيف سنن الترمزى و سلسله احاديث الصحيحه احاديثى تصحيح كرده است كه در اسناد آن محمد بن حميد قرار دارد. به چند مورد اشاره مىكنيم: «رضيت لأمتي ما رضي لها ابنُ أمِّ عبدٍ »... و قد روى الحديث بزيادة فيه بلفظ: " و كرهت لأمتي ما كره لها ابن أم عبد ". قال في " المجمع " ( 9 / 290 ): " رواه البزار و الطبراني في " الأوسط " باختصار الكراهة، و رواه في " الكبير " منقطع الإسناد، و في إسناد البزار محمد بن حميد الرازي و هو ثقة و فيه خلاف و بقية رجاله وثقوا ". الباني، محمد ناصر (متوفاي 1420هـ)، سلسلة احاديث الصحيحة، ج3، ص225، ح 1225، ناشر: مكتبة المعارف للنشر والتوزيع، طبعة جديدة منقحة ومزيدة، 1415 هـ _ 1995 م. ( سنن الترمذي ) 606 حدثنا محمد بن حميد الرازي حدثنا الحكم بن بشير بن سلمان حدثنا خلاد الصفار عن الحكم بن عبد الله النصري عن أبي إسحق عن أبي جحيفة عن علي ابن أبي طالب رضي الله عنه أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال ستر ما بين أعين الجن وعورات بني آدم إذا دخل أحدهم الخلاء أن يقول بسم الله قال أبو عيسى هذا حديث غريب لا نعرفه إلا من هذا الوجه وإسناده ليس بذاك القوي وقد روي عن أنس عن النبي صلى الله عليه وسلم أشياء في هذا. تحقيق الألباني: صحيح، ابن ماجة ( 297 ) الباني، محمد ناصر (متوفاي 1420هـ)، صحيح وضعيف سنن الترمذي، ج2، ص106، طبق برنامه المكتبة الشاملة، اصدار الثاني. ( سنن الترمذي ) 1762 حدثنا محمد بن حميد الرازي حدثنا أبو تميلة والفضل بن موسى وزيد بن حباب عن عبد المؤمن بن خالد عن عبد الله بن بريدة عن أم سلمة قالت كان أحب الثياب إلى النبي صلى الله عليه وسلم القميص قال أبو عيسى هذا حديث حسن غريب إنما نعرفه من حديث عبد المؤمن بن خالد تفرد به وهو مروزي وروى بعضهم هذا الحديث عن أبي تميلة عن عبد المؤمن بن خالد عن عبد الله بن بريدة عن أمه عن أم سلمة. تحقيق الألباني: صحيح، ابن ماجة ( 3575 ) الباني، محمد ناصر (متوفاي 1420هـ)، صحيح و ضعيف سنن الترمذي، ج2، ص262. ( سنن الترمذي ) 2478 حدثنا محمد بن حميد الرازي حدثنا عبد العزيز بن عبد الله القرشي حدثنا يحيى البكاء عن ابن عمر قال تجشأ رجل عند النبي صلى الله عليه وسلم فقال كف عنا جشاءك فإن أكثرهم شبعا في الدنيا أطولهم جوعا يوم القيامة قال أبو عيسى هذا حديث حسن غريب من هذا الوجه وفي الباب عن أبي جحيفة. تحقيق الألباني: حسن، ابن ماجة ( 3350 - 3351 ). الباني، محمد ناصر (متوفاي 1420هـ)، صحيح وضعيف سنن الترمذي، ج5، ص478. ( سنن الترمذي ) 2936 حدثنا محمد بن حميد الرازي حدثنا نعيم بن ميسرة النحوي عن فضيل بن مرزوق عن عطية العوفي عن ابن عمر أنه قرأ على النبي صلى الله عليه وسلم ( خلقكم من ضعف ) فقال ( من ضعف ) حدثنا عبد بن حميد حدثنا يزيد بن هارون عن فضيل بن مرزوق عن عطية عن ابن عمر عن النبي صلى الله عليه وسلم نحوه قال أبو عيسى هذا حديث حسن غريب لا نعرفه إلا من حديث فضيل بن مرزوق. تحقيق الألباني: حسن، الروض النضير ( 530 ). الباني، محمد ناصر (متوفاي 1420هـ)، صحيح وضعيف سنن الترمذي، ج6، ص406. ( سنن الترمذي ) 3533 حدثنا محمد بن حميد الرازي حدثنا الفضل بن موسى عن الأعمش عن أنس أن رسول الله صلى الله عليه وسلم مر بشجرة يابسة الورق فضربها بعصاه فتناثر الورق فقال إن الحمد لله وسبحان الله ولا إله إلا الله والله أكبر لتساقط من ذنوب العبد كما تساقط ورق هذه الشجرة قال أبو عيسى هذا حديث غريب ولا نعرف للأعمش سماعا من أنس إلا أنه قد رآه ونظر إليه. تحقيق الألباني: حسن، التعليق الرغيب ( 2 / 249 ) الباني، محمد ناصر (متوفاي 1420هـ)، صحيح وضعيف سنن الترمذي، ج8، ص33. با توجه به جايگاهى كه البانى در ميان عالمان وهابى دارد، براى اثبات وثاقت محمد بن حميد، توثيق و تصحيح او كفايت مىكند. بي اعتباري تضعيف نسائي و جوزجاني: برخى از عالمان جرح و تعديل؛ همانند نسائى و جوزجانى محمد بن حميد را تضعيف كردهاند؛ مزى مىنويسد: وقال النسائي: ليس بثقة. وقال إبراهيم بن يعقوب الجوزجاني: ردئ المذهب غير ثقة. نسائى گفته است محمد بن حميد ثقه نيست، و ابراهيم بن يعقوب جوزجانى او را غير مطمئن و داراى مذهب پست معرفى نموده است. المزي، يوسف بن الزكي عبدالرحمن أبو الحجاج (متوفاي742هـ)، تهذيب الكمال، ج 25، ص 105، تحقيق د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الأولى، 1400هـ – 1980م. نسائي ابو حنيفه را نيز تضعيف كرده است آيا تضعيف اين دو نفر ارزش واعتبارى دارد؟ تضعيف نسائى و جوزجانى اعتبار ندارد و غير قابل قبول است؛ زيرا نسائى از افراد سختگير در توثيق است؛ تا جائى كه، رئيس احناف يعنى ابوحنيفه را نيز تضعيف كرده است؛ لكنوى در الرفع و التكميل مىنويسد: ولم يقبل جرح النسائي في أبي حنيفة وهو ممن له تعنت وتشدد في جرح الرجال المذكور في ميزان الاعتدال ضعفه النسائي من قبل حفظه. آنچه كه نسائى در باره وارد كردن عيب بر ابوحنيفه گفته است، مقبول نيست؛ زيرا وى در كتاب ميزان الإعتدال در وارد كردن عيب بر افراد سختگيرى كرده است. اللكنوي الهندي، أبو الحسنات محمد عبد الحي (متوفاي1304هـ)، الرفع والتكميل في الجرح والتعديل، ج 1، ص 121، تحقيق: عبد الفتاح أبو غدة، ناشر: مكتب المطبوعات الإسلامية - حلب، الطبعة: الثالثة، 1407هـ بنابراين تضعيف نسائى با معيار سختگيرى در توثيق مردود خواهد بود. و اما جوزجانى او كسى است كه در دشمنى با اميرمؤمنان علي عليه السلام مشهور و معروف است. ذهبى و ابن حجر در باره وى مىنويسند: وكان من الحفاظ المصنفين والمخرجين الثقات، لكن فيه انحراف عن علي. او از حافظان و نويسندگان است كه افزون بر آن راويان ثقه و مورد اعتماد را نيز معين كرده است؛ ولى از امير مؤمنان (عليه السلام) انحراف داشت ( از دشمنان او محسوب مىشد). الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفاي748هـ)، ميزان الاعتدال في نقد الرجال، ج 7، ص 272، تحقيق: الشيخ علي محمد معوض والشيخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1995م العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي852هـ) لسان الميزان، ج 6، ص 301، تحقيق: دائرة المعرف النظامية - الهند، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1406هـ – 1986م. حديث راوي «مختلف فيه» «حسن» مي شود: حتى اگر فرض كنيم كه تضعيفات نسائى و جوزجانى ارزش داشته باشد، بازهم سبب نخواهد شد كه از روايت محمد بن حميد دست برداريم؛ زيرا اولاً: كسانى همچون يحيى بن معين، احمد بن حنبل و طيالسى وى را توثيق كردهاند كه از ائمه جرح و تعديل محسوب مىشوند و تضعيفات نسائى كه از متشددين و سختگيران محسوب مىشود و يا جوزجانى كه از دشمنان اميرمؤمنان عليه السلام بوده است، نمىتواند در برابر توثيق يحيى بن معين مقاومت نمايد؛ ثانياً: با چشم پوشى از همه اين موارد، فرض را بر اين مىگيريم كه عدهاى وى را تضعيف و عدهاى او را توثيق كرده باشند، بازهم روايت وى مورد قبول است؛ زيرا طبق قواعد رجال اهل سنت، روايت چنين شخصى در مرتبه «حسن» قرار مىگيرد و روايت حسن نزد عالمان اهل سنت حجت است كه در اين مورد مىتوان به نمونه هايى بعنوان مثال اشاره نمائيم. ابن حجر عسقلانى در باره قزعة بن سويد مىنويسد: أما قزعة بن سويد... واختلف فيه كلام يحيى بن معين فقال عباس الدوري عنه ضعيف وقال عثمان الدارمي عنه ثقة وقال أبو حاتم محله الصدق وليس بالمتين يكتب حديثه ولا يحتج به وقال ابن عدي له أحاديث مستقيمة وأرجو أنه لا بأس به وقال البزار لم يكن بالقوي وقد حدث عنه أهل العلم وقال العجلي لا بأس به وفيه ضعيف. فالحاصل من كلام هؤلاء الأئمة فيه أن حديثه في مرتبة الحسن والله أعلم. سخنان اهل دانش در باره او متفاوت است، برخى او را تضعيف كرده و گروهى او را راستگو و يا ثقه دانسته ولى گفتهاند حديثش نوشته مىشود؛ ولى احتجاج و استدلال به آن نمىشود، وعدهاى حديث او را پذيرفته اگر چه قوى نيست. ولى ابن حجر خودش سرانجام چنين نتيجه گيرى مىكند: از سخنان پيشوايان رجال وحديث چنين استفاده مىشود كه روايت وحديث قزعة بن سويد در مرتبه حسن است. العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي852هـ)، القول المسدد في الذب عن المسند للإمام أحمد، ج 1، ص 30، تحقيق: مكتبة ابن تيمية، ناشر: مكتبة ابن تيمية - القاهرة، الطبعة: الأولى، 1401هـ. و در تهذيب التهذيب در ترجمه عبد الله بن صالح مىنويسد: وقال ابن القطان هو صدوق ولم يثبت عليه ما يسقط له حديثه إلا أنه مختلف فيه فحديثه حسن. ابن قطان عبد الله بن صالح را راستگو دانسته و مىگويد: چيزى كه باعث كنارنهادن حديثش شود، ثابت نشده و اختلاف در باره او وجود دارد؛ ولى حديثش حسن است. العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي852هـ) تهذيب التهذيب، ج 5، ص 228، ناشر: دار الفكر - بيروت، الطبعة: الأولى، 1404هـ – 1984م زركشى در اللآلئ المنثوره مىنويسد: وقد أخرجه ابن ماجة في سننه عن كثير بن شنظير عن محمد سيرين... وكثير بن شنظير مختلف فيه فالحديث حسن. ابن ماجه در سننش حديث عبد الله بن صالح را از طريق كثير بن شنطير از محمد بن سيرين آورده است؛ اگر چه در باره كثير بن شنطير اختلاف است؛ ولى در عين حال حديثش صحيح است. الزركشي، بدر الدين (متوفاي794 هـ) اللآلئ المنثورة في الأحاديث المشهورة المعروف بـ ( التذكرة في الأحاديث المشتهرة )، ج 1، ص 42، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية ـ بيروت، الطبعة: الأولى، 1406 هـ، 1986م . حافظ هيثمى در مجمع الزوائد مىنويسد: رواه أحمد وفيه عبدالله بن محمد بن عقيل وهو سيء الحفظ قال الترمذي صدوق وقد تكلم فيه بعض أهل العلم من قبل حفظه وسمعت محمد بن إسماعيل يعني البخاري يقول كان أحمد بن حنبل وإسحق بن إبراهيم والحميدي يحتجون بحديث ابن عقيل قلت فالحديث حسن والله أعلم. عبد الله بن محمد بن عقيل حافظه خوبى نداشت، ترمزى او را راستگو دانسته و بعضى از دانشمندان در باب قدرت حافظهاش سخنانى گفتهاند، بخارى مىگفت: احمد حنبل و اسحاق بن ابراهيم و حميدى به حديثش استدلال مىكردند، سپس نتيجه مىگيرد كه حديث ابن عقيل حسن است. الهيثمي، علي بن أبي بكر (متوفاي807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج 1، ص 260، ناشر: دار الريان للتراث / دار الكتاب العربي - القاهرة، بيروت – 1407هـ. حافظ ابن قطان در بيان الوهم والإيهام، در موارد متعددى به همين قاعده استناد مىكند كه ما به دو مورد اشاره مىكنيم: وهو إنما يرويه ابن وهب، عن أسامة بن زيد الليثي، عن نافع عنه. وأسامة مختلف فيه، فالحديث حسن. وقد تقدم ذكر أسامة في هذا الباب. در نقل روايت از اسامه بن زيد اختلاف شده است؛ ولى حديث از او حسن است، و در باره اسامه بن زيد ليثى نيز به همين شيوه سخن گفته و سرانجام حديثش را در رتبه حسن قرار داده است. ابن القطان الفاسي، أبو الحسن علي بن محمد بن عبد الملك (متوفاي628هـ)، بيان الوهم والإيهام في كتاب الأحكام، ج 4، ص 420، تحقيق: د. الحسين آيت سعيد، ناشر: دار طيبة ـ الرياض، الطبعة: الأولى، 1418هـ،1997م. وهو حديث يرويه سلام أبو المنذر، عن ثابت، عن أنس. وهو سلام بن سليمان القارئ، صاحب عاصم، وهو مختلف فيه، فالحديث حسن. در باره سلام بن سلمان قارى اختلاف وجود دارد؛ ولى حديثش «حسن» است. ابن القطان الفاسي، أبو الحسن علي بن محمد بن عبد الملك (متوفاي628هـ)، بيان الوهم والإيهام في كتاب الأحكام، ج 4، ص 462 ـ 463، تحقيق: د. الحسين آيت سعيد، ناشر: دار طيبة ـ الرياض، الطبعة: الأولى، 1418هـ،1997م. و ملا علي قارى پس از نقل يك حديث كه در اسناد آن ابوالمنيب قرار دارد مىنويسد: ورواه الحاكم وصححه وقال أبو المنيب ثقة ووثقه ابن معين أيضاً وقال ابن أبي حاتم سمعت أبي يقول صالح الحديث وأنكر على البخاري ادخاله في الضعفاء وتكلم فيه النسائي وابن حبان وقال ابن عدي لا بأس به فالحديث حسن. حاكم اين روايت را نقل و آن را تصحيح كرده و گفته: ابوالمنيب ثقه است و ابن معين هم او را توثيق كرده است و ابن أبي حاتم مىگويد: از پدرم شنيدم مىگفت: ابوالمنيب حديثش صحيح است و به بخارى كه نام او را در رديف افراد ضعيف آورده است اعتراض مىكرد، نسائى در باره او ترديد كرده و ابن حبان و ابن عدى گفتهاند كه اشكالى در او نيست؛ پس حديث حسن است. القاري، علي بن سلطان محمد (متوفاي1014هـ)، مرقاة المفاتيح شرح مشكاة المصابيح، ج 3، ص 305، تحقيق: جمال عيتاني، ناشر: دار الكتب العلمية - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1422هـ - 2001م. و مناوى در فيض القدير مىنويسد: طب عن عبد الله بن زيد الأنصاري الأوسي ثم الخطمي كوفي شهد الحديبية قال الهيثمي: وفيه أحمد بن بديل وثقه النسائي وضعفه أبو حاتم أي فالحديث حسن احمد بن بديل را نسائى توثيق و ابوحاتم تضعيف كرده است ولى حديثش در مرتبه حسن قرار دارد. المناوي، عبد الرؤوف (متوفاي1031 هـ)، فيض القدير شرح الجامع الصغير، ج 1، ص 369، ناشر: المكتبة التجارية الكبرى - مصر، الطبعة: الأولى، 1356هـ. و محيى الدين نووي، شوكانى و مباركفورى پس از نقل روايتى مىنويسند: وفي إسْنَادِهِ عبد الرحمن بن حَبِيبِ بن أزدك (أردك) وهو مُخْتَلَفٌ فيه قال النَّسَائِيّ مُنْكَرُ الحديث وَوَثَّقَهُ غَيْرُهُ قال الْحَافِظُ فَهُوَ على هذا حَسَنٌ در سندش عبد الرحمن بن حبيب بن ازدك قرار دارد كه وضعيتش مورد اختلاف است؛ ولى در هر صورت حديثش حسن است. النووي، أبي زكريا محيي الدين (متوفاي676 هـ) المجموع، ج 17، ص 68، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، التكملة الثانية. الشوكاني، محمد بن علي بن محمد (متوفاي 1255هـ)، نيل الأوطار من أحاديث سيد الأخيار شرح منتقى الأخبار، ج 7، ص 20، ناشر: دار الجيل، بيروت – 1973. المباركفوري، محمد عبد الرحمن بن عبد الرحيم أبو العلا (متوفاي1353هـ)، تحفة الأحوذي بشرح جامع الترمذي، ج 4، ص 304، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت. و زيلعى در نصب الراية پس از آوردن حديثى مىنويسد: حديث آخر أخرجه الترمذي... وقال غريب ورواه أحمد في مسنده قال بن القطان في كتابه وأبو معشر هذا مختلف فيه فمنهم من يضعفه ومنهم من يوثقه فالحديث من أجله حسن انتهى. ابو معشرى در سند اين حديث وجود دارد، بعضى او را تضعيف كرده و برخى توثيق كردهاند؛ بنابراين به جهت وجود او در سند، رتبه حديث مىشود حسن. الزيلعي الحنفي، عبدالله بن يوسف أبو محمد الحنفي (متوفاي762هـ)، نصب الراية لأحاديث الهداية، ج 4، ص 121، تحقيق: محمد يوسف البنوري، ناشر: دار الحديث - مصر – 1357هـ. اكنون و با توجه به آنچه گذشت، اختلاف علما در توثيق و تضعيف راوى سبب اسقاط حديث از درجه اعتبار نمىشود بلكه روايت در رتبه «حسن» قرار مىگيرد و روايت حسن نيز همانند روايت صحيح حجت و مورد قبول عالمان اهل سنت است. عمل به اين قاعده، اختصاص به دانشمندان قديم ندارد؛ بلكه عالمان معاصر اهل سنت نيز صحت آن را پذيرفته و به آن پايبند هستند. محمد ناصر البانى كه جايگاه ويژهاى در ميان وهابيها دارد، فقط در كتاب سلسلة احاديث الصحيحة، بيش از پنجاه مورد با استفاده از همين قاعده روايات را تصحيح كرده است كه به 15 مورد از كتابهاى گوناگون وى اشاره مىكنيم. 1. قلت: وهذا إسناد حسن، رجاله كلهم ثقات رجال البخاري غير ابن ثوبان واسمه عبد الرحمن بن ثابت وهو مختلف فيه. سند اين حديث حسن است؛ چون رجال اين حديث، همگى از رجال بخارى و همگى ثقه هستند، غير از ابن ثوبان كه در باره او اختلاف شده است. الباني، محمد ناصر (متوفاي 1420هـ)، سلسلة احاديث الصحيحة، ح115، طبق برنامه مكتبة الشاملة. 2. وصالح بن رستم وهو أبو عامر الخزاز البصري لم يخرج له البخاري في صحيحه إلا تعليقا، وأخرج له في الأدب المفرد أيضا ثم هو مختلف فيه، فقال الذهبي نفسه في الضعفاء: وثقه أبو داود، وقال ابن معين: ضعيف الحديث. وقال أحمد: صالح الحديث. وهذا هو الذي اعتمده في الميزان فقال: وأبو عامر الخزاز حديثه لعله يبلغ خمسين حديثا، وهو كما قال أحمد: صالح الحديث . قلت: فهو حسن الحديث إن شاء الله تعالى، فقد قال ابن عدى: وهو عندي لا بأس به، ولم أر له حديثا منكرا جدا. وأما الحافظ فقال في التقريب: صدوق، كثير الخطأ . وهذا ميل منه إلى تضعيفه. والله أعلم. ابوعامر خزّار بصرى بخارى از وى حديثى نقل نكرده؛ مگر به نحو تعليق، در باره او اختلاف شده است. ذهبى در قسمت راويان ضعيف مىنويسد: ابوداوود خزّار بصرى را توثيق كرده و ابن معين گفته است ضعيف است و احمد بن حنبل وى را صالح الحديث ناميده است و در كتاب الميزان به همين سخن اعتماد شده و گفته شده است. البانى سپس مىگويد: حديث ابوعامر در رتبه حسن قرار مىگيرد؛ چون ابن عدى گفته است: از نظر من ابوعامر اشكالى ندارد و حديث منكرى از وى نقل نشده است. ابن حجر در كتاب التقريب گفته است: ابوعامر راستگو است؛ ولى خطايش بسيار است كه گويا ميل به تضعيف وى داشته است. الباني، محمد ناصر (متوفاي 1420هـ) سلسلة احاديث الصحيحة، ص216. 3. قلت: وهذا إسناد حسن رجاله ثقات معرفون غير سليمان بن عتبة وهو الدمشقي الداراني مختلف فيه، فقال أحمد: لا أعرفه وقال ابن معين: لا شيء، وقال دحيم: ثقة، ووثقه أيضا أبو مسهر والهيثم ابن خارجة وهشام بن عمار وابن حبان ومع أن الموثقين أكثر، فإنهم دمشقيون مثل المترجم فهم أعرف به من غيرهم من الغرباء، والله أعلم. الباني، محمد ناصر (متوفاي 1420هـ) سلسلة احاديث الصحيحة، ح514. سند حديث «حسن» است؛ چون رجال آن شناخته شده و مورد اعتماد هستند؛ غير از سليمان بن عتبه دمشقى دارانى كه در باره او اختلاف شده است. احمد گفته است: او را نمىشناسم. ابن معين مىگويد: جايگاهى ندارد. دحيم او را مورد اعتماد دانسته و ابومسهر و هيثم بن خارجه و هشام بن عمار و ابن حبان نيز او را مورد اعتماد دانستهاند، و چون توثيق كنندگانش بيشتر هستند و از طرفى همه آنان دمشقى مىباشند؛ پس بايد نتيجه بگيريم كه آنان آگاهتر از ديگران نسبت به راويان ناشناس هستند. 4. وإسناد أحمد حسن رجاله ثقات رجال مسلم غير محمد بن عبد الله بن عمرو وهو سبط الحسن الملقب بـ ( الديباج ) وهو مختلف فيه. سند احمد «حسن» است؛ چون رجال او ثقه و از رجال صحيح مسلم مىباشند؛ غير از محمد بن عبد الله بن عمر كه در باره او اختلاف شده است. الباني، محمد ناصر (متوفاي 1420هـ) سلسلة احاديث الصحيحة، ح546. 5. قلت: وإسناده خير من إسناد حديث عياض رجاله ثقات رجال الشيخين غير سنان بن سعد وقيل: سعد بن سنان وهو مختلف فيه، فمنهم من وثقه ومنهم من ضعفه. قلت: فهو حسن الحديث. سند حديث رجالش مورد اعتماد و از رجال بخارى و مسلم هستند؛ غير از سنان بن سعد كه گفته در باره او اختلاف وجود دارد، بعضى او را توثيق و بعضى تضعيف كردهاند؛ اما حديثش «حسن» است. الباني، محمد ناصر (متوفاي 1420هـ) سلسلة احاديث الصحيحة، ح570. 6. وروى منه ابن ماجه ( 3376 ) القضية الوسطى منه من طريق أخرى عن سليمان بن عتبة به. قال البوصيري في الزوائد: إسناده حسن، وسليمان بن عتبة مختلف فيه وباقي رجال الإسناد ثقات . قلت: وهو كما قال. رجال سند اين حديث مورد اعتماد هستند؛ غير از سليمان بن عتبه. بوصيرى در الزوائد گفته: سند اين حديث «حسن» است، و در سليمان بن عتبه اختلاف شده است، بقيه راويان مورد اعتماد هستند. الباني، محمد ناصر (متوفاي 1420هـ) سلسلة احاديث الصحيحة، ح 675. 7. وإبراهيم بن المهاجر وهو البجلي مختلف فيه، فقال أحمد: لا بأس به وقال يحيى القطان: لم يكن بقوي، وفي التقريب: صدوق لين الحفظ. قلت: فهو حسن الحديث أن شاء الله تعالى. در باره ابراهيم بن مهاجر بجلي، اختلاف شده است. احمد مىگويد: اشكالى در وى نيست و يحيى بن قطان گفته است: قوى نيست، در تقريب آمده است: راستگو است؛ ولى حافظهاى اندكى داشته است؛ در هر حال حديثش «حسن» است. الباني، محمد ناصر (متوفاي 1420هـ) سلسلة احاديث الصحيحة، ح697. 8. قلت: وهذا إسناد حسن، رجاله ثقات رجال الصحيح غير الأجلح وهو ابن عبد الله الكندي وهو صدوق كما قال الذهبي والعسقلاني. والحديث قال في الزوائد (131 / 2 ): هذا إسناد فيه الأجلح بن عبد الله مختلف فيه، ضعفه أحمد وأبو حاتم والنسائي وأبو داود وابن سعد، ووثقه ابن معين والعجلي ويعقوب بن سفيان وباقي رجال الإسناد ثقات. رجال سند، همگى مورد اعتماد و از رجال صحيح بخارى هستند؛ غير از اجلج بن عبد الله كندى كه راستگو است؛ چنانچه ذهبى و ابن حجر همين را گفتهاند. در [مجمع] الزوائد گفته شده: در اسناد اين حديث اجلج بن عبد الله كه احمد، ابوحاتم و ابن سعد او را تضعيف كردهاند؛ ولى ابن معين، عجلى و يعقوب بن سفيان او را توثيق كرددهآند؛ ولى بقيه رجال حديث ثقه هستند. الباني، محمد ناصر (متوفاي 1420هـ)، سلسلة احاديث الصحيحة، ح1093. 9. أخرجه ابن ماجه ( 2 / 407 ) من طريق سعد بن إبراهيم بن عبد الرحمن بن عوف عن معبد الجهني عن معاوية مرفوعا. وفي الزوائد: إسناده حسن لأن معبد الجهني مختلف فيه وباقي رجال الإسناد ثقات. قلت: وهو كما قال. در [مجمع] الزوائد آمده است: در سند حديث، معبد جهنى است كه در باره او اختلاف شده است؛ ولى بقيه رجال سند ثقه است. من مىگويم: سخن او درست است. الباني، محمد ناصر (متوفاي 1420هـ) سلسلة احاديث الصحيحة، ح1284. 10. قلت: ورجاله ثقات رجال مسلم غير الباهلي هذا، وهو مختلف فيه، وقال الحافظ في التقريب: صدوق له أوهام . قلت: فهو حسن الحديث إن شاء الله تعالى. رجال سند حديث همان رجال صحيح مسلم است كه ثقه هستند؛ غير از باهلى كه حافظ در تقريب او را راستگوى خطاكار معرفى مىكند؛ ولى حديثش «حسن» است. الباني، محمد ناصر (متوفاي 1420هـ) سلسلة احاديث الصحيحة، ح2841. 11. قلت: وهذا إسناد حسن على الخلاف المعروف في الاحتجاج برواية عمرو بن شعيب عن أبيه عن جده، و الذي استقر عليه عمل الحفاظ المتقدمين و المتأخرين الاحتجاج بها، و حسب القارىء أن يعلم قول الحافظ الذهبي فيه في كتابه المغني : مختلف فيه، و حديثه حسن، و فوق الحسن. اسناد حديث «حسن» است؛ چون در استدلال به روايت عمرو بن شعيب از پردش و از جدش اختلاف است؛ ولى حافظان متأخر و متقدم به روايت وى استناد و استدلال كردهاند. در باره اين مطلب اين سخن ذهبى كافى است كه مىگويد: در باره عمرو بن شعيب اختلاف است؛ ولى حديثش «حسن» بلكه بالاتر از آن است. الباني، محمد ناصر (متوفاي 1420هـ) سلسلة احاديث الصحيحة، ح2980. 12. إسناده حسن رجاله كلهم ثقات غير عمر بن يزيد النصري وهو مختلف فيه كما تقدم آنفا وقد خرجت الحديث في الصحيحة. رجال موجود در سند اين حديث همگى مورد اعتماد هستند؛ غير از عمر بن يزيد نصرى كه در باره او اختلاف شده است؛ چنانچه پيش از اين گذشت. من حديث او را در كتاب الصحيحه آوردهام. الباني، محمد ناصر (متوفاي 1420هـ)، ضلال الجنة، ج1، ص131، ح 323، طبق برنامه المكتبة الشاملة. 13. حديث صحيح إسناده حسن ورجاله ثقات غير سكين بن عبد العزيز وهو مختلف فيه والراجح عندي أنه حسن الحديث. حديث «صحيح» و سندش «حسن» است، رجال آن همگى مورد اعتماد هستند؛ غير از سكين بن عبد العزيز كه در باره او اختلاف شده است؛ اما سخن راجح نزد من اين است كه روايت او «حسن» است. الباني، محمد ناصر (متوفاي 1420هـ)، ضلال الجنة، ج2، ص294، 1125. 14. قلت: وهذا سند حسن بما قبله فإن داود هذا مختلف فيه وجزم الذهبي في الميزان بأنه ضعيف. ووثقه ابن حبان ( 1 / 41 ) وقال أبو حاتم: تغير حين كبر وهو ثقة صدوق وقال النسائي: ليس بالقوي ). سند حديث «حسن» است؛ زيرا در اين حديث فقط در باره داوود اختلاف شده است. ذهبى در الميزان يقين به ضعف وى دارد؛ اما قول راجح نزد من اين است كه حديث او «حسن» است. الباني، محمد ناصر (متوفاي 1420هـ)، ارواء الغليل في تخريج احاديث منار السبيل، ج3، ص402، كتاب الزكاة، تحقيق: إشراف: زهير الشاويش، ناشر: المكتب الإسلامي - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية، 1405 - 1985 م. 15. قلت: وهذا إسناده حسن رجاله ثقات رجال الشيخين غير عبد الله بن دكين وهو أبو عمر الكوفي البغدادي مختلف فيه قال الذهبي في المغني : معاصر لشعبة وثقه جماعة وضعفه أبو زرعة وقال الحافظ في التقريب : صدوق يخطئ. رجال موجود در سند اين حديث همگى مورد اعتماد هستند؛ چون از رجال صحيح بخارى و مسلم هستند؛ غير از عبد الله بن دكين كوفى كه ذهبى در كتاب المغنى مىگويد: وى معاصر شبعه بوده و گروهى او را توثيق كردهاند؛ ولى ابوزرعه تضعيف كرده است. حافظ ابن حجر هم در كتاب التقريب وى را راستگوى خطاكار معرفى كرده است. الباني، محمد ناصر (متوفاي 1420هـ)، تحريم آلات الطرب، ج1، ص148، طبق برنامه المكتبة الشاملة. از آنچه گذشت اين نكته به وضوح به اثبات مىرسد كه عالمان جرح و تعديل، روايتى كه در باره يكى از راويان آن به اختلاف سخن گفته شده و برخى او را تأييد و بعضى تصديق كرده باشند، آن روايت را «حسن» مىنامند. در نتيجه حتى اگر فرض كنيم كه جرح نسائى و جوزجانى و برخى ديگر از عالمان سني، در باره محمد بن حميد مورد قبول نيز باشد، بازهم ضررى به اعتبار روايت نمىزند؛ زيرا حد اكثر محمد بن حميد مىشود «مختلف فيه» و روايت راوى مختلف فيه طبق قاعدهاى كه گذشت، مىشود «حسن» و روايت حسن نيز همانند روايت صحيح نزد اهل سنت معتبر و قابل قبول است. جرير بن عبد الحميد بن قُرْط الضَبِّي: وى از راويان صحيح بخارى و مسلم است و مزى در تهذيب الكمال در ترجمه وى مىنويسد: قال محمد بن سعد: كان ثقة كثير العلم، يرحل إليه. و قال محمد بن عبد الله بن عمار الموصلى: حجة كانت كتبه صحاحا. محمد بن سعد مىگويد: جرير مورد اطمينان و داراى علم زيادى بود، مردم براى كسب دانش نزد وى مىرفتند. محمد بن عبد الله موصلى مىگويد: او حجت بود و همه کتاب هايش صحيح. المزي، يوسف بن الزكي عبدالرحمن أبو الحجاج (متوفاي742هـ)، تهذيب الكمال، ج 4، ص 544، تحقيق د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الأولى، 1400هـ – 1980م. الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفاي748هـ)، سير أعلام النبلاء، ج 9، ص 11، تحقيق: شعيب الأرناؤوط، محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ. العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي852هـ) تهذيب التهذيب، ج 2، ص 65، ناشر: دار الفكر - بيروت، الطبعة: الأولى، 1404هـ – 1984م. بنابراين، اشكال عبد الرحمن دمشقيه كه گفته است: جرير بن حازم وهو صدوق يهم وقد اختلط كما صرح به أبو داود والبخاري في التاريخ الكبير (2/2234). بى اساس است و دو ايراد مهم دارد: اولاً: محمد بن حميد رازي، روايت را از جرير بن عبد الحميد نقل كرده است نه جرير بن حازم و اين نشاندهنده عدم دقت دمشقيه در سند روايت است. ثانياً: حتى اگر فرض كنيم كه جرير بن حازم نيز باشد، در توثيق او نمىتوان ترديد كرد؛ چرا كه او نيز از راويان بخاري، مسلم و بقيه صحاح سته است؛ بنابراين اشكال دمشقيه كاملا بى اساس است. مغيرة بن مِقْسَم ضَبِّي: وى نيز از راويان بخاري، مسلم و بقيه صحاح سته است. مزى در تهذيب الكمال در باره وى مىنويسد: عن أبى بكر بن عياش: ما رأيت أحدا أفقه من مغيرة، فلزمته. وقال أحمد بن سعد بن أبى مريم، عن يحيى بن معين: ثقة، مأمون. قال عبد الرحمن بن أبى حاتم: سألت أبى، فقلت: مغيرة عن الشعبى أحب إليك أم ابن شبرمة عن الشعبى؟ فقال: جميعا ثقتان. وقال النسائى: مغيرة ثقة. ابو بكر عياش مىگويد: كسى را داناتر از مغيره نديدم که بخواهم با او همراه شوم. يحيى بن معين مىگويد: او مورد اطمينان و امين است. ابن أبي حاتم مىگويد: از پدرم سؤال کردم که آيا روايت مغيره از شعبى براى تو دوست داشتنيتر است يا روايت شبرمه از شعبى؟ گفت: هر دو مورد اطمينانند. نسايى مىگويد: مغيره مورد اطمينان است. المزي، يوسف بن الزكي عبدالرحمن أبو الحجاج (متوفاي742هـ)، تهذيب الكمال، ج 28، ص 399، تحقيق د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الأولى، 1400هـ – 1980م. از اين رو، اشكال دمشقيه كه گفته بود: المغيرة وهو ابن المقسم. ثقة إلا أنه كان يرسل في أحاديثه لا سيما عن إبراهيم. ذكره الحافظ ابن حجر في المرتبة الثالثة من المدلسين وهي المرتبة التي لا يقبل فيها حديث الراوي إلا إذا صرح بالسماع. مغيرة بن مقسم ثقه است؛ فقط نكتهاى كه هست اين است كه او احاديثش را مرسل نقل كرده اس نه مسند؛ به ويژه از ابراهيم. ابن حجر او را در مرتبه سوم از مدلسين كه رواياتشان پذيرفتنى نيست ذكر مىكند؛ مگر تصريح به شنيدن كرده باشد. ارزش علمى ندارد. اگر او مدلس بوده، چرا بخاري، مسلم و... از او روايت نقل كردهاند؟ زياد بن كُلَيب: وى نيز از راويان صحيح مسلم، ترمذى و... است. مزى در تهذيب الكمال در ترجمه وى مىگويد: قال أحمد بن عبد الله العجلى: كان ثقة فى الحديث، قديم الموت. وقال النسائى: ثقة. وقال ابن حبان: كان من الحفاظ المتقنين، مات سنة تسع عشرة و مئة. عجلى گفته است: او در روايت مورد اطمينان بود. نسايى گفته است: او مورد اطمينان است. ابن حبان گفته است: او از حافظان ثابت قدم و محكم كاربود، در سال 109 از دنيا رفت. المزي، يوسف بن الزكي عبدالرحمن أبو الحجاج (متوفاي742هـ)، تهذيب الكمال، ج9، ص505، تحقيق د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الأولى، 1400هـ – 1980م. شبهه انقطاع سند: اولاً: همان طور كه در روايت بلاذرى اشاره شد، همين كه شخصى از بزرگان اهل تسنن در قرن اول هجري، به چنين مطلبى اعتراف كرده باشد، براى اثبات مطلب كفايت مىكند؛ حتى اگر خودش شاهد ماجرا نيز نبوده باشد؛ ثانياً: تمام رواياتى كه زياد بن كليب نقل مىكند، از افرادى است كه همه آنها از نظر بزرگان اهل سنت به طور قطع ثقه هستند. استادان وى از اين قراراند: 1. ابراهيم نخعي: او فردى فقيه و دانشمند و ورعش باعث تعجب همگان و اهل خير بود، از شهرت گريزان و در علم سرشناس بود. ابراهيم النخعي: الفقيه كان عجبا فى الورع و الخير، متوقيا للشهرة، رأسا فى العلم. الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفاي748هـ)، الكاشف في معرفة من له رواية في الكتب الستة، ج 1 ص 227، تحقيق محمد عوامة، ناشر: دار القبلة للثقافة الإسلامية، مؤسسة علو - جدة، الطبعة: الأولى، 1413هـ - 1992م. 2. سعيد بن جبير: مورد اعتماد در نقل و فقيه ودانشمند در دين واحكام بود. سعيد بن جبير: ثقة ثبت فقيه. العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي852هـ) تقريب التهذيب، ج 1 ص 234، رقم: 2278، تحقيق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشيد - سوريا، الطبعة: الأولى، 1406هـ ـ 1986م. 3. عامر شعبي: مورد اعتماد و بلند آوازه و دانشمند در دين و برجسته بود. عامر الشعبي: ثقة مشهور فقيه فاضل. تقريب التهذيب، ج 1 ص 287، رقم: 3092. 4. فضيل بن عمرو فقيمي: مورد اعتماد است. فضيل بن عمرو الفقيمي: ثقة. تقريب التهذيب، ج 1، ص448، رقم: 5430. نتيجه: سند روايت كاملاً صحيح است و اشكالات عبد الرحمن دمشقيه همگى بى اساس و نشاندهنده عدم توجه و دقت او است، انقطاع سند نيز ضررى به حجيت آن نمىزند برای انجام مشاوره. استخاره. وهماهنگ کردن جلسات سخنرانی لطفا با این شماره تماس حاصل نمایید. 09308448492 -09138368322 اسناد شهادت فاطمه سلام الله علیها
مظلومیت مادرم سلام الله علیها و شهادت جانسوز آن یگانه یادگار رسول نور و رحمت توسط قاتلینی چون ابوبکر و عمر و . . در عالم اسلام اظهر من الشمس است گاهی انسان برای اتمام حجت و بر ملا شدن مکر و تدلیس عالم نمایان خیانتکار امت محمدی مجبور به تکرار واضحات است به اصطلاح علمایی که همچون احبار یهود و نصارا همان حقیقتی را پنهان و انکار می کنند که آنان از امت موسی(ع) و عیسی(ع) مخفی کردند من پیام پیامبر رحمت را از لابه لای حجابها و پرده پوشی ظلم کودتاگران گذشته و حال روایت می کنم پس بشنوید و تدبر کنید اگرچه خداوند فرموده...«لهم أعین لا یبصرون بها» برای آنان چشم هست ولی نمی بینند.در تفاسير متعدد اهل سنت ذيل آيه شريفه آمده كه خانه حضرت صديقه طاهره خانه پيغمبر محسوب مىشود : فِى بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُو يُسَبِّحُ لَهُو فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْأَصَالِ. النور36.در خانههايى كه خدا رخصت داده كه [قدر و منزلت] آنها رفعت يابد و نامش در آنها ياد شود. در آن [خانه] ها هر بامداد و شامگاه او را نيايش مىكنند.سيوطى و ديگران از قول ابوبكر از نبى مكرم (ص) نقل كردهاند كه خانه علي و زهرا (ع)از با فضيلتترين خانههاى انبياء محسوب مىشود: وأخرج ابن مردويه عن أنس بن مالك وبريدة قال: قرأ رسول الله صلى الله عليه وسلم هذه الآية ) في بيوت أذن الله أن ترفع ( فقام اليه رجل فقال: أي بيوت هذه يا رسول الله قال: بيوت الأنبياء. فقام اليه أبو بكر فقال: يا رسول الله هذا البيت منها ـ البيت علي وفاطمة ـ قال: نعم من أفاضلها. (السيوطي، عبد الرحمن بن الكمال جلال الدين (متوفاي911هـ)، الدر المنثور، ج 6، ص 203، ناشر: دار الفكر - بيروت – 1993 م؛ /الثعلبي النيسابوري أبو إسحاق أحمد بن محمد بن إبراهيم (متوفاي427هـ) الكشف والبيان، (متوفاي 427 هـ - 1035م)، ج 7، ص 107، تحقيق: الإمام أبي محمد بن عاشور، مراجعة وتدقيق الأستاذ نظير الساعدي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، الطبعة: الأولى، 1422هـ-2002م؛/الثعالبي، عبد الرحمن بن محمد بن مخلوف (متوفاي875هـ)، الجواهر الحسان في تفسير القرآن، ج 7، ص 107، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات – بيروت./الآلوسي البغدادي، العلامة أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود (متوفاي1270هـ)، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، ج 18، ص 174، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت( رسول خدا (ص) اين آيه را تلاوت فرمود، شخصى پرسيد: اين كدام خانه ها است؟ فرمود: خانه هاى پيامبران. ابوبكر پرسيد: آيا خانه علي و فاطمه هم از همان خانه ها است؟ فرمود: بلي، از برترين آن است. (اگر خانه علی و فاطمه علیهما السلام از برترین خانه های انبیاء است تهدید به آتش چرا؟ آتش زدن خانه با اهلش چرا؟) جزئیات اولین کودتای صدر اسلام بر علیه اراده ی خدا، رسول(ص) و اهل بیت به روایت منابع اهل سنت : ...خبر رسید که عدهاي(تمام بنی هاشم) از بيعت سرپيچي كرده اند و در نزد علي در خانه فاطمه جمع شده اند. پس ابوبكر عمر را به دنبال آنها فرستاد. و این هنگامی بود که حضرت علی و زبیر برای مشورت در امر خلافت نزد حضرت زهرا رفت و آمد می کردند عمربن خطاب با خبر شد و گفت: ای دختر رسول خدا! به خدا در نزد ما کسی محبوبتر از پدرت نیست و پس از او محبوبترین تویی! و به خدا قسم این امر مرا مانع نمی شود که اگر علی و زبیر نزد تو جمع شوند دستور دهم که خانه را با آنها به آتش بکشند.اسلم گفت: چون عمر از نزد فاطمه بیرون رفت حضرت علی و زبیر به خانه برگشتند. پس فاطمه فرمود: می دانید که عمر نزد من آمد و به خدا قسم یاد کرده اگر شما(بدون اینکه با ابوبکر بیعت کنید) به خانه برگردید خانه را با شما آتش می زند؟؟ و به خدا سوگند که او به سوگندش عمل خواهد کرد. کتاب المصنف ابن ابی شیبه ج 7 ص 432 حدیث 37045./سیوطی مسند فاطمه ص 36./ابن عبدالبر در کتاب الاستیعاب ج3 ص 975/تاريخ طبري ج 1 ص 1118./الامامه و السيامه، ابن قتيبه، ج 1 ص 20-19/ازالة الخلفا، دهلوي هندي، ج 362/2/عقدالفريد، ابن عبدربة المالك، ج 2 فصل سقيفه/تاريخ ابن اثير، ج 2 ص 335./شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 2 ص 56 چاپ بیروت از قول جوهری عالم قرن 4 و صاحب کتاب (( السقیفه و فدک)) ابوبکر به علی(ع) پیام فرستاد تا با وی بیعت کند اما علی(ع) نپذیرفت. پس عمر با مشعلی آمد. فاطمه(س) ناگاه عمر را با مشعلی در مقابل خانه اش یافت. پس فرمود:« یابن خطاب اتراک محرقا علی بابی؟! قال نعم.» (تاریخ ابی الفداء ج 1 ص 156./عقدالفريد، ابن عبدربه ج 3 ص 64 چاپ مصر./کنز العمال ج 13 ص 140 که همین موضوع را تایید می کند./انساب الاشراف ج 1 ص 586حدیث 1184./اسماعیل عماد الدین در کتاب (( المختصر فی اخبار البشر )) ج 1 ص 156 چاپ مصر( یابن خطاب! آیا من نظاره گر باشم و حال آنکه تو در خانه ام را بر من به آتش می کشی؟ عمر گفت: بلی . اسامي تعدادي از افراد كه به خانه فاطمه الزهرا (س) هجوم آوردند. «عمربن خطاب، خالدبن وليد، عبدالرحمن بن عوف، ثابت ابن عميس شماس، زيد بن لبيد، سلمة بن سالمة بن وقش، زيدبن ثابت، اسيربن حضير» علمای اهل سنت نوشته اند: همه افراد داخل خانه بيرون آمدند مگر علي كه گفت : من قسم خوردهام كه در خانه بمانم تا قرآن را جمعآوري كنم. عمر قبول نكرد ولي اعتراض فاطمه باعث شد تا عمر برگردد. او برگشت و ابوبكر را تحريك كرد تا پيگير مسئله باشد و او قنفذ غلام خود را چندين بار دنبال علي فرستاد ولي جواب منفي شنيد. بالاخره عمر با جمعي از مردم به خانه فاطمه رفتند. تا فاطمه صداي آنها را شنيد، ناله كرد. اي پدر، يا رسول الله، بعد از تو عمر بن خطاب و ابوبكر بن ابي قحافه چگونه با ما رفتار ميكنند. عقدالفريد، ج 28 ص 322 و ج 3 ص 163/تاريخ ابن شحنه، ج7 ص 164./الامامه و السياسة، ج 1 ص 13./اعلام النساء، ج 3 ص 1207./شرح نهجالبلاغه ابن ابي الحديد، ج 1 ص 134 و ج 2 ص 19./اثبات الوصيه مسعودي ص 123/الملل و النحل ج 1 ص 57 چاپ بیروت که عقیده نظام را در این رابطه بیان کرده است. عمر به خانه علي و فاطمه رسيد و آنها را صدا زد اما آنها اعتنايي نكردند و از خانه خارج نشدند. عمر هيزم خواست و گفت : سوگند به خدايي كه جان عمر در دست اوست يا بيرون ميآييد و يا خانه را با اهلش به آتش ميكشم.به عمر گفتند: يا اباحفص! فاطمه در اين خانه است، حتي اگر فاطمه داخل خانه باشد؟ عمر جواب داد. اگر چه فاطمه باشد و نیز مقاتل ابن عطيه مينويسد : هنگامي كه ابوبكر از مردم با تهديد بيعت گرفت، عمر، قنفذ و جماعتي را به سوي خانه علي و فاطمه فرستاد و عمر بر خانه فاطمه هيزم جمع كرد و در خانه را آتش زد. اعلام النساء عمر رضا كحاله چاپ بیروت در قسمت حرف فاء ذیل نام فاطمه/الرياض النضره محب طبري ج 1 ص 167 و 341./ تاريخ الخميس ديار بكري ج 1 ص 178./الامامه و السياسه ابن قتيبه ج 1 ص 12./ الامه و الخلافه مقاتل ابن عطيه ص 160 در روایات اهل سنت آمده است که:. . . تا آنکه( عمر و اصحابش ) پشت درب خانه فاطمه جمع شدند و دق الباب کردند. پس چون مردم صدای فریاد و گریه فاطمه را شنیدند در حالی که گریه می کردند متفرق شدند لکن عمر و اصحابش همانجا ماندند پس علی را با زور از خانه خارج کرده و او را به طرف ابوبکر کشاندند پس به او گفتند بیعت کن! علی گفت: اگر بیعت نکنم چه می کنید؟ گفتند: اگر بیعت نکنی به خدایی که جز او خدایی نیست گردنت را خواهیم زد؟! الامامه و السياسه، ابن قتيبه ج1 ص 13./اعلام النساء، عمررضا كحاله ج 4 ص 115./انساب الاشراف بلاذری ج 1 ص 587./اثبات الوصیه مسعودی ص 142./شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید معتزلی ج 6 ص 48./السیره النبویه ابن کثیر ج 4 ص 495./السقیفه و الخلافه عبدالفتاح عبدالمقصود ص 15. ابن ابی دارم که ذهبی وی را ( الامام الحافظ الفاضل . . کان موصوفا بالحفظ و المعرفه) خوانده، نقل کرده است:« ان عمر رفس فاطمه حتی اسقطت بمحسن» (سیر اعلام النبلاء ج 15 ص 578/اثبات الوصیه مسعودی ص 142 تحت عنوان حکایه السقیفه( عمر لگدی بر حضرت زهرا زد تا محسن سقط گردید. و او این حدیث را مورد تقریر و تایید خود قرار داده است. علت شهادت حضرت محسن ضربه قتفذ و برخی از جاها ضربه عمر ذکر شده است:ابن شهرآشوب سروی نقل می کند: فرزندان فاطمه عبارتند از حسن و حسین و زینب و ام کلثوم و همانا محسن که از ضربه قنفذ عدوی کشته شد. مسعودی در اثبات الوصیه می نویسد: آنان در هجوم به خانه فاطمه سیده زنان را در پشت درب چنان فشار دادند که محسن را سقط کرد.و نظام معتزلی معتقد است که بدون شک عمر در روز بیعت چنان فاطمه را زد که محسن را از شکم انداخت. کتاب المناقب ج 3 ص 132 به نقل از کتاب (( المعارف )) ابن قتیبه دینوری/اثبات الوصیه مسعودی ص 142./(( الملل و النحل )) شهرستانی ج 1 ص 57 چاپ بیروت./ذهبی در کتاب المیزان الاعتدال ج 1 ص 139 رقم 552./صفدی در الوافی بالوفیات ج 6 ص 17./الاسفرائینی التمیمی در الفرق بین الفرق ص 107./الحمویی الجوینی الشافعی در فرائد السمطین ج 2 ص 35./ابن ابی الحدید معتزلی در شرح نهج البلاغه ج 14 ص 192 چاپ بیروت. علمای اهل سنت نقل کرده اند که حضرت زهرا فرمودند: آنان(ابوبکر و عمر) جرمی مرتکب شدند که خدا خود بازخواستشان می کند و آنان را به حساب می کشد. تاریخ خلفا ابن قطیبه ج 1 ص 19.و از دیگر مطالبی که گواه خشم و غضب حضرت فاطمه بر ابوبکر و عمر و . . . می باشد خطبه ایشان در مسجد است که فرمودند: ای پسر ابوقحافه(ابوبکر) آیا در کتاب خداست که تو از پدرت ارث ببری و من از پدرم ارث نبرم! عجب افترای بزرگی و چه بدعتی است که در دین می گذاری؟ به زودی خواهید دید که هر خبری را جایگاهی و هر مظلومی را پناهی خواهد بود. بلاغات النساء ابوالفضل احمد ابن ابی طاهر متولد 204 ص 23 و 24 چاپ بیروت./ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 4 ص 78./المناقب احمد ابن موسی که سند آن منتهی به عایشه است./السقیفه ابوبکر احمد بن عبدالعزیز جوهری که به سندهای مختلف این خطبه را نقل کرده است.در کتاب المعارف ابن قتيبه آمده است که محسن به سبب زخمي که از قنفذ وارد شد قبل از تولد از دنيا رفت ابن شهر آشوب هر چند از علماي بزرگ شيعه است وليکن جمعي از بزرگان رجاليين اهل سنت وي را توثيق نموده اند . از جمله صفدي در شرح حال ايشان در الوافي بالوفيات مي نويسد : « صدوق اللهجة مليح المحاورة واسع العلم كثير الخشوع والعبادة والتهجد لا يكون إلا على وضوء. أثنى عليه ابن أبي طي في تاريخه ثناء كثير.توفي سنة ثمان وثمانين وخمس مائة » (الوافي بالوفيات ج2 ، ص 7 ) ذيل ترجمه : رشيد الدين المازندراني الشيعي محمد بن علي بن شهراسوب - الثانية سين مهملة - أبو جعفر السروري المازندراني .همچنين ذهبي در تاريخ الإسلام در حوادث سال 588 که سال وفات ابن شهر آشوب است کلمات ابن ابي طي را در توثيق ايشان نقل نموده و همچنين ابن حجر عسقلاني در لسان الميزان شرح حال شماره 7889کلمات ابن ابي طي را در توثيق ايشان نقل کرده است. ذهبي در شرح حال « احمدبن محمد السري »مي گويد : رجل يقرأ عليه انّ عمر رفس فاطمة حتّى أسقطت بمحسن. (ميزان الإعتدال ترجمه 551 « احمد بن محمد السري بن يحيي بن أبي دارم المحدث » ج 1 ، ص 283 ؛ لسان الميزان: ترجمه 824 ، احمد بن محمد ج1 ، ص 268) . سليمان بن ابراهيم قندوزى حنفى در كتاب خود به نام «ينابيع الموده» در جلد دوم، بابى دارد در شهادت حضرت امام حسين (ع). در اين باب، از «مقتل ابى محتف» مطالبى را درباره امام حسين (ع) آورده است. در صفحه 416 جلد دوم چاپ هفتم، سال 1371 هجرى شمسى، از انتشارات «الشّريف الرّضى» قم، چنين مىگويد: «و من كلام له عند وداعه مع اهله: اللهم انك شاهد على هؤلاء القوم الملاعين انّهم عمدوا ان لا يبقون من ذرية رسولك ثم نادى: يا امّ كلثوم و يا سكينة و يا رقيّه و يا زينب يا اهل بيتى عليكنّ منّى السّلام» (امام حسین علیه السلام هنگام وداع با اهلش رقیه را هم مورد ندای خویش قرار می دهد)
![]() در حدیث صحیحی آمده است: پیامبری نیست مگر این که سرزمین کربلا را زیارت کرده و به آن سرزمین خطاب کرده که ماه درخشندهای را در تو دفن مینمایند.
حضرت نوح در کربلاوقتی کشتی نوح بر روی آب سیر میکرد به سرزمینی رسید که نوح از تلاطم شدید آن ترسید که کشتی غرق شود. گفت:"طفت الدنیا و ما اصابنی فرع مثل هذه الارض"؛ همه دنیا را دور زدم و مثل این سرزمین، دلهره و نگرانی به من دست نداد، جبرئیل نازل شد و گفت: "اینجا سرزمین کربلا و قتلگاه حسین علیه السلام فرزند آخرین پیغمبر خدا است." حضرت نوح و اصحابش برای مظلومیت آن حضرت گریه کردند و بر قاتلش لعن نمودند. برای انجام مشاوره. استخاره. وهماهنگ کردن جلسات سخنرانی لطفا با این شماره تماس حاصل نمایید. 09308448492 -09138368322 فضيلت گريه بر امام حسين(ع) هر که در مرثيه حسين (عليه السّلام) شعري بگويد و بگريد و بگرياند، حق تعالي او را بيامرزد و بهشت را براي او واجب ميگرداند. با آن محشور ميگرداند. (6) ابن قوليه با سند معتبر روايت کرده از ابي هارون مکنوف که گفت: به خدمت حضرت صادق عليه السّلام مشرف شدم آن حضرت فرمودند. که براي من مرثيه حسين (عليه السّلام) بخوان. من نيز شروع کردم به خواندن. برای انجام مشاوره. استخاره. وهماهنگ کردن جلسات سخنرانی لطفا با این شماره تماس حاصل نمایید. 09308448492 -09138368322قابل توجه دوستان دوستان گرامی برای هماهنگی جلسات و دعوت استاذ لظفا با این شماره تماس حاصل نمایید 09019258188 09308448492 برادر تازیکی برای انجام مشاوره. استخاره. وهماهنگ کردن جلسات سخنرانی لطفا با این شماره تماس حاصل نمایید. 09308448492 -09138368322
در غدير چه اتفاقی افتاد؟
پس از پایان مراسم حج در سال دهم هجرت، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از مکه به سوی مدینه حرکت کرد. هنگامی که کاروان به منطقهای به نام غدير خم (در نزدیکی جحفه) رسید، جبرئیل از سوی خداوند، به پیامبر وحی فرستاد که:« یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته »؛ _سوره مائده، آیه 67_ (ای فرستاده ما؛ تمام آنچه را که از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، به مردم ابلاغ کن؛ و اگر این کار را نکنی رسالت خود را انجام ندادهای.) برای انجام مشاوره. استخاره. وهماهنگ کردن جلسات سخنرانی لطفا با این شماره تماس حاصل نمایید. 09308448492
-09138368322
عید قربان، روز قربانی کردن وجود نفسانی
عید قربان عید رهایی از تعلقات دنیوی و هر آنچه غیرخدایی است محسوب می شود. در این روز حج گزار، اسماعیل وجود را قربانی می کند تا سبکبال شود و با ره توشه ای عظیم به سفر آخرت عزیمت کند. عید قربان مصادف با روز دهم ذیحجه از اعیاد بزرگ مسلمانان به شمار می رود و از جمله تعطیلات رسمی مسلمانان است که از یک تا چهار روز جشن گرفته می شود. حاجیان در این روز پس از به پایان رساندن مناسک حج، حیوانی را ذبح می کنند و پس از قربانی آنچه بر آنان در حال احرام، حرام شده بود، مانند نگاه کردن در آینه، گرفتن ناخن و شانه زدن مو، حلال می شود.
برای انجام مشاوره. استخاره. وهماهنگ کردن جلسات سخنرانی لطفا با این شماره تماس حاصل نمایید. 09308448492
-09138368322
خنجر شوق بر حنجر نفس
عيد قربان جلوه گاه تعبد و تسليم ابراهيميان حنيف است . فصل قرب يافتن مسلمآنان به خداوند، در سايه عبوديت است .
اگر ابراهيم خليل ، در اجراى فرمان پروردگارش ، خنجر بر حنجر اسماعيل مى نهد، اگر اسماعيل ذبيح ، پدر را در اجراى امر خدايى ، تشويق و ترغيب مى كند، اگر شيخ الانبياء در نهادن كارد بر حلقوم فرزندش ، لحظه اى ترديد و توقف نمى كند؛ همه و همه ، نشانه مسلمانى آن پدر و پسر و شاهد صداقت در عقيده و عشق ، و وفادارى در قلمرو بندگى است .
برای انجام مشاوره. استخاره. وهماهنگ کردن جلسات سخنرانی لطفا با این شماره تماس حاصل نمایید. 09308448492
-09138368322
چگونه ميتوان در جوّ زندگي امروز حجب و حيا و عفت خود را حفظ كرد در حالي كه هر چه حجاب بيشتر داشته باشيم در معرض هوسهاي گرگ صفتان هستيم و مدام انگ «امل بودن» به ما ميزنند؟ پاسخ: اين سؤال از چند جهت قابل بررسي و تأمل است در اين نوشتار سعي شده در قالب 4-3 سؤال به پرسش پاسخ داده شود. الف: حفظ حيا در جامعة كنوني:در حفظ عفت و حيا دو بعد را بايد دقت داشت، يك بعد مربوط به خواهران ميشود و بعد ديگر در رابطه با مردان است. 1. وظائف خواهران الف: خواهران بايد طبق موازين شرعي، حجاب خود را رعايت كنند تا به تعبير قرآن شريف از تعرّض افراد هوسران در امان باشند و آزار نبينند.(1) ب: از شوخي كردن در جامعه و خيابان پرهيز كنند و متانت خود را حفظ كنند (گاهي گناه جوانان به بدحجابي خانمها باز ميگردد) ج: حتيالمقدور رابطة خود را با نامحرمان محدود نمايند مگر آنجايي كه مجبوراند كه آن هم بايد خيلي مختصر و به حد ضرورت باشد (تا آنجايي كه ممكن است، رفت و آمدهاي خود را از مراكز مختلط و شلوغ جدا كنند). در روايت داريم. حياء ده جزء دارد، نه قسم آن مخصوص زنان است و يك قسم آن به مردان اختصاص دارد.(2) اين روايت اشاره به اين مطلب دارد كه متانت، ابهت و اقتدار زن در جامعه باعث ميشود كه نگاههاي آلوده به سويشان كمتر شود و كمتر مردي، مريضالقلب، نظر بد به آنها كند. 2وظايف مردان:مردان نيز وظيفه دارند در قبال مسائل «محرم – نامحرم» حساس باشند، نگاههاي خود را و با حفظ حياء و عفاف ايمان خود را حفظ كنند، همانگونه كه دوست ندارد كسي به ناموس آنها نگاه هوسآلود داشته باشد، آنها هم از اينگونه نگاهها كه در روايات تير شيطان ناميده شده است، جلوگيري كنند. ب: آيا هر چه حجاب بيشتر باشد در معرض ديد نامحرمان هستيم؟ 1. آماراگر به مراكز بهزيستي، كانونهاي اصلاح و... سري بزنيد و يا آمار آنها را مطالعه كنيد، در مييابيد كه دختران فراري و يا فريب خورده (اكثر قريب به اتفاقشان) از حجاب خوبي برخوردار نبوده و همين باز نگهداشتن درديزي عفاف، باعث بيحيائي گربهصفتان، افراد لاابالي و بيغيرت، شده است و در واقع جوانان بيقيد اولين محكشان در نيرنگ و شكار اين است كه نگاه ميكنند، ميبينند آيا قلعههاي حجاب و دژهاي متانت و عفاف سست است يا نه، اگر قلعة حجاب محكم باشد اصلاً به خود اجازه نزديك شدن نميدهند چون ميدانندكه به احتمال شديد دست رد بر سينه اين نامحرمان خورده ميشود و رسوا ميشوند. 2. روانشناسي رنگها: چادر حجاب ملي و برترين پوشش زن مسلمان است. از نظر روانشناختي، وقتي انسان به رنگهاي روشن چشم مياندازد، رغبت مشاهده و تمركزش براي ديدن چندين برابر ميشود و برعكس رنگ تيره (چادر) باعث ميشود كه ديگران چندان رغبتي به نگاه كردن پيدا نكنند. ماكس لوشر (متخصص در روانشناسي رنگها) معتقد است كه سفيد به صفحه خالي ميماند كه داستان بايد روي آن نوشت ولي سياه نقطه پاياني است كه در فراسوي آن هيچ چيز وجود ندارد، بنابراين زني كه در برابر نامحرم لباس سفيد و رنگارنگي ميپوشد و يا حجاب كمرنگ دارد از ايمني كمتري برخوردار است ولي زني كه حجاب را رعايت ميكند و چادر سياه ميپوشد، حداكثر ايمني را براي خود ايجاد كرده است و نشاندهندة اين است كه اينجا نقطه پاياني نگاههاي نامحرمان است. روانشناسي رنگها ميگويد سياه به معناي «نه» بوده است(3) پس كسي كه در مقابل نامحرم سياه را انتخاب كرده است در واقع ميخواهد به او نه بگويد ولي آن كس كه لباسهاي رنگارنگ و سفيد ميپوشد راه نگاهها را به سوي خود باز ميگذارد و در واقع خواسته يا ناخواسته خود را در معرض نگاههاي هرزه و آلوده قرار ميدهد و وسيله آلودگي و انحراف خود و جامعه را فراهم ميكنند. 3. الگوهاي ديني ما: حضرت زهرا و زينب(س) در حفظ خود از ديد نامحرم نهايت سعي را ميكردند. داستان شخصي نابينا و پوشش زهرا(س) (كه حتي نسبت به نابينا نيز حجابشان را رعايت ميكردند) براي ما بسيار معروف است همچنين حضرت زينب(س) زماني كه ميخواستند به زيارت قبر پيامبر ـ صلي الله عَليهِ وَ اله و سَلَم ـ بروند در شب ميرفتند و حضرت علي از جلوي ايشان حركت ميكردند و امام حسن و امام حسين ـ عليهما السلام ـ از اطراف و عقب ايشان حركت ميكردند. وقتي ميرسيدند، علي ـ عليهالسلام ـ چراغها را خاموش ميكردند تا از نگاههاي آلوده در امان باشد.(4) الگوهاي ديني ما نهايت سعي خود را حفظحجاب و حريمها اعمال ميداشتند. 4. ديدگاه تجربي: از نظر تجربي مورد تأييد نيست كه كسي بگويد اگر پوشش و حدّ و حدود نباشد مردها كمتر حريص ميشوند (در نگاه كردن). واقعيتهاي خارجي در غرب و جاهاي ديگر نشان ميدهد كه اين مسأله التهاب را بيشتر ميكند و انحرافات جنسي در اين رابطه بيشتر پديد ميآيد. 5. قلعه مستحكم حجاب: در قرآن شريف ميخوانيم كه اي پيامبر به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو كه خويشتن را به چادر فرو پوشند. اين براي آن كه آنها (به عفّت و حرّيّت) شناخته شوند تا از تعرّض (هوسرانان) آزار نكشند، بسيار بهتر است و خدا آمرزنده مهربان است(5) در اين آيه نكات قابل توجهي وجود دارد. 1. خداوند، خودشان از روي عنايت ويژهاي كه به زنان مؤمن داشتهاند، آنان را خطاب قرار دادهاند (مهر خدا به آنها) يعني يكي از فرقهاي عمدة زن مؤمن با غير مؤمن همين حفظ حجاب است. 2. حفظ حجاب براي حفظ حريم و در امان بودن خود زن است، زن با اين پوشش داراي متانت اجتماعي و شخصيت والاي انساني ميشود. 3. مورد نگاه مردان هوسران قرار نميگيرد. برخي از زنان وقتي مورد توجه مردان قرار ميگيرد، جلوهنمايي بيشتري ميكنند به اين گمان كه مردها به آنها اهميت ويژهاي دادهاند. امّا نميدانند كه مردان هوسران تنها به فكر خود هستند و تجربه تلخ زنان خياباني، دختران فراري و... اين امر را ثابت كرده است. چه دختراني كه در روابط پسر و دختري به الفاظ پر طُمطراق و جذاب و رمانتيك جوانان توجه كردند و خيال اينكه آن مرد شيفتة كمالات او شده و در حساسترين موقع كه دختر تنها اميدش به آن جوان بوده او را تنهاي تنها گذاشتهاند (چرا كه اغلب جوانان پسر نيز از چنين دختراني كه به راحتي با ديگران دوست ميشوند، دل خوشي ندارند. به عقيدة آنان اين دختران نميتوانند شريك مطمئني براي زندگي باشند) پس حتي جوانان خياباني نيز براي زنان عفيف قداست خاصي قائلاند و دوست دارند همسرشان از قلعة محكم حجاب برخوردار باشند. ج: راستي امّل كيست؟امّل در لغت به معني كهنهپرست، كسي كه آشنا به آداب تجدد و تمدن نباشد است. آيا كسي كه از دستورات ديني و اسلامي پيروي ميكند امّل است؟ خير، هرگز چنين نيست. اغلب كساني كه چنين سخناني را ميزنند معلوم ميشود از فرهنگ ملي مذهبي خود بيگانهاند، كسانياند كه از خود هيچ هويتي (فرهنگي، ديني، شخصيتي و...) ندارند و چشم به الگوهاي خارجي دوختهاند و در واقع كوركورانه مقلّد فرهنگ غربياند (هر چند خود از نتيجه حرف خودشان بيخبر باشند) خلق را تقليدشان بر باد داد اي دو صد لعنت بر اين تقليد باد دين اسلام دين جاويد است و قرآن معجزة جاويد مسلمانان است، معجزهاي كه از جنّ و انس دعوت به همانندآوري كرده و دشمنان (به اعتراف خودشان) از آوردن آيهاي مثل آن عاجز هستند. دين اسلام ديني است جامع كه مسائل روح، بدن، آيندهفردي و اجتماعي و... را در نظر گرفته است و كاملترين دينهاست و روزانه بر تعداد مسلمانان جهان بيشتر ميشوند. ديني كه چنين است، دستوراتش هرگز گرد و غبار كهنگي نميگيرند و در واقع دستوراتش به خاطر كارآمدي بالاترين و روزآمدترين دستوارت هستند. پس حجاب هنوز هم از كارآمدترين دستورات الهي است. اعتماد به خداوند بالاترين تكيهگاه است. توجه به آسماني بودن دستورات آرام بخشترين مطلب است، چيزي كه انسان را از درون قرص و محكم نگه ميدارند به گونهاي كه نسبت به حرفهاي زنندةديگران تنها تأسف و حسرت ميخورد حسرت بخاطر اينكه چرا اينها پشت به خورشيد هدايت كردهاند. حرف آخر:حجاب گوش دادن به دستور دين جاويد اسلام است و فرد با حجاب از سلامترواني و سلامتروحي بالائي برخوردار است، نسبت به بيحجابها و بدحجابها ايمنتر است و خيلي كمتر مشكلات و مزاحمتهاي خياباني گريبانگر آنها ميشوند، گويا لااباليترين افراد نيز به سختي مايل اند حريم اين افراد را بشكنند. افراد با حجاب در زندگي زناشويي خود موفق هستند و شوهرانشان با آنها تفاهم خوبي دارند بخلاف بدحجابها. گل عفاف(حجاب) هيچ باغباني را سرزنش نميكنند كه چرا دور باغ خود حصار و پرچين كشيده است چون باغ بيديوار، از آسيب مصون نيست و ميوه و محصولي براي باغبان نميماند. هيچ كس هم با نام آزادي ديوار خانة خود را برنميدارد و شبها درِ حياطش را باز نميگذارد، چون خطر رخنه دزد جدي است... هيچ صاحب گنج و گوهري هم جواهرات خود را بدون حفاظ در معرض ديد رهگذران نميگذارد تا بدرخشد، جلوه كند و چشم و دل بربايد چون خود جواهر ربوده ميشود. زن بخاطر عصمتي كه دارد و ميراثدار پاكي مريم است، نبايد بازيچة هوس و آلوده به ويروس گناه گردد... بعضي از نگاهها، ويروس گناه منتشر ميكند و بعضي از چهرهها حشرة مزاحمت جمع ميكند و... پاورقی: 1. احزاب:59. 2. محمدي ري شهري، ميزان الحكمه (عفاف و حياء)، قم، دارالحديث. 3. ماكس لوشر، روان شناس رنگها، ترجمه ويدا ابي زاده، ص 102. 4. علامه، سيده فاطمه، حجاب فاطمي، پوشش مو و اندام زن، ناشر عترت، ج1، ص61. 5. احزاب:59. برای انجام مشاوره. استخاره. وهماهنگ کردن جلسات سخنرانی لطفا با این شماره تماس حاصل نمایید. 09308448492 -09138368322
بزرگترین عامل افسردگی های ما!
اى موسى! همچون ستمگران و همانند كسانى كه دنیا را به منزله مادر و پدر مى شمارند به آن دل نبند ... و آنچه را كه از دنیا نیازى بدان ندارى رها كن
به دور و اطراف که مینگرم افراد مختلف با خصوصیات متفاوتی را میبینم. انسانهایی با احوالات گوناگون، تفکرات متفاوت و ظواهری مختلف. لکن در این میان همیشه گروهی برایم خاص بودهاند. افرادی که دیر میخندند و دیر گریه میکنند. به سختی از چیزی هیجانزده میشوند و یا کم اتفاق میافتد موضوعی ناراحت و غمگینشان سازد. انسانهایی آرام، صبور و حلیم. افرادی باگذشت و پرطاقت. بیشک از این دست افراد پیرامون شما هم وجود دارند.
انسانهایی که همیشه این علامت سۆال بزرگ را در ذهنمان ایجاد میکنند که چرا غمگین نمیشوند؟!!! بیشک آنها نیز دل دارند. از احساساتی زیبا چون سایر همنوعان خویش بهرهمند هستند. آنها نیز چون ما موجوداتی زمینیاند و از کرهای دیگر پا به این زمین خاکی نگذاشتهاند. به راستی رمز اینگونه زیستن در چیست و چگونه میتوان بدان دست یافت. کلید این پرسش را نیز چون بسیار سۆالات دیگر میتوان در کلمات معصومین (علیهم السلام) جست و جو کرد.
ریشه غم و اندوه در چیست؟
برای یافتن این پرسش ابتدا باید این نکته را در نظر گرفت که چه چیز سبب ناراحتی و غم در انسان میشود. اندکی دقت در احوالات فردیمان در طول روز میتواند این امر را به خوبی نشان دهد. به عنوان نمونه یک روز خود را در نظر بگیرید. صبح با خوشحالی تمام از خواب برمیخیزید. آماده رفتن به محل کار میشوید. بهترین لباس خود را بر تن کردهاید. هوای بارانی شب گذشته باعث خیس شدن معابر گردیده. ماشینی با سرعت از کنار شما رد شده و آب گلآلودی را بر لباس شما میریزد. نتیجه: ناراحت و غمگین میشوید. به محل کار خود میرسید.
یکی از دوستان شما با سردی به شما سلام میکند. نتیجه: ناراحت میشوید. به شما خبر میدهند سرمایهای که در بانک گذاشته بودید به دلیل ورشکستگی بانک از بین رفته است. نتیجه: ناراحت میشوید. و هزاران اتفاق کوچک و بزرگ دیگری که ممکن است برای تک تک ما در زندگی اتفاق افتاده باشد به گونهای که به یاد آوردن آنها حتی نیاز به فکر کردن ندارد. ریشه این ناراحتیها را میتوان در کلام امام صادق (علیه السلام) یافت که میفرمایند: "الـرَّغبَهُ فِـى الـدُّنیـا تـُورِثُ الغَمِّ وَ الحُزنِ وَ الزُّهـدِ فـِى الدُّنیا راحَهُ القَلبِ وَ البَـدَنِ"؛ "رغبت و تمایل به دنیا مایه غم و اندوه و زهد و بـىمیلى به دنیا سبب راحتى قلب و بدن است". (تحف العقول، ص 358)
آری! کسی که به دنیا دلبسته و تمام هم و غم خود را در امور مادی قرار داده است با از دست دادن آنها اندوهگین میشود و غم سراغش میآید. اما کسی که به فانی بودن دنیا یقین داشته باشد میداند که حقیقت در جایی دیگر و در سرایی دیگر انتظارش را میکشد و او نباید به دلیل پوچیهای دنیایی جان خویش را آزرده خاطر کرده و در مسیر زندگی کُند شود.
پیامبر (صلى الله علیه و آله) در روایتی میفرمایند: "اَلدُّنیا دارُ بَلاءٍ وَ مَنزِلُ بُلغَةٍ وَ عَناءٍ قَد نَزَعَتْ عَنها نُفُوسُ السُّعَداءِ وَ انتَزَعَت بالْكُرهِ مِن أیدِى الأْشْقیاءِ فَأَسعَدُ النّاسِ بِها أرغَبُهُم عَنها و أشقاهُم بِها أرغَبُهُم فیها"؛ "دنیا سراى بلا و گرفتارى و محل گذران زندگى و زحمت است. خوشبختان از آن دل كندهاند و از دست بدبختان به زور گرفته مىشود پس خوشبختترین مردم، بىمیلترین آنان به دنیا و بدبختترین مردم، مایلترین آنان به دنیاست". (اعلام الدّین فی صفات المومنین/ص 342)
در روایتی از امام علی (علیه السلام) نیز چنین آمده است: "وَ مـَا نِلْتَ مِنْ دُنْیاكَ فَلاَ تُكْثِرْ بِهِ فَرَحاً، وَ مَا فَاتَكَ مِنْهَا فَلاَ تَاءْسَ عَلَیْهِ جَزَعاً وَلْیَكُنْ هَمُّكَ فِیَما بَعْدَ الْمَوْتِ"؛ "بـه آنـچـه از دنـیـا مـىرسى آنقدر خوشحال مباش! و آنچه را كه از دنیا از دست مىدهى بر آن تأسف مخور و جزع مكن! هّمتت در آن باشد كه پس از مرگ به آن خواهى رسید".
به همین دلیل است که مۆمنان واقعی در هنگام از دست دادن مال، مرگ خویشان نزدیک، روی دادن اتفاقات بسیار بد و اندوهناک و ... جزع و فزع نکرده و دل به رضای الهی میبندند. آنان یقین دارند خداوند ناظر آنان است و اوست که تدبیر امور را در دست گرفته است. یقین دارند که او علیم، حکیم، سمیع و بصیر است. در هر کارش حکمتی است هر چند بر ایشان معلوم نباشد. آنان میدانند که صبر کلید حل مشکلات است و دنیا سرایی است فانی که خستگیهای آن را باید در بهشت برین و در جوار رحمت حق از تن به در آورد.
البته دل نبستن به دنیا به معنای عزلت و کنارهگیری نیست. بلکه باید تلاش در راه رسیدن به روزی و داشتن زندگی خوب را در خود تقویت کرد. اما به یافتهها و آمال دلبسته نشد. از این روست که خداوند سبحان به حضرت
موسی (علیه السلام) میگوید: "یا موسى، لا تَركَن إلى الدنیا رُكونَ الظالِمینَ، و رُكونَ مَنِ اتَّخَذَها اُمّاً و أباً ... و اترُكْ مِنَ الدنیا ما بِكَ الغِنى عَنهُ". "اى موسى! همچون ستمگران و همانند كسانى كه دنیا را به منزله مادر و پدر مى شمارند به آن دل نبند ... و آنچه را كه از دنیا نیازى بدان ندارى رها كن". (الکافی/ج 2/ص 135)
دنیا سراى بلا و گرفتارى و محل گذران زندگى و زحمت است. خوشبختان از آن دل كندهاند و از دست بدبختان به زور گرفته مىشود پس خوشبختترین مردم، بىمیلترین آنان به دنیا و بدبختترین مردم، مایلترین آنان به دنیاست
امام علی (علیه السلام) در روایتی عواقب دل بستن به دنیا را چنین نام میبرند:
"حُبُّ الدُّنیا یُفسِدُ العَقلَ وَ یُصِمُّ القَلبَ عَن سَماعِ الحِكمَةِ وَ یوجِبُ اَلیمَ العِقابِ"؛ "دل بستگى به دنیا، عقل را فاسد مىكند، قلب را از شنیدن حكمت ناتوان مىسازد و باعث عذاب دردناك مىشود". (مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل/ج 12/ص41).
آدم ابو البشر در وصیت خود به فرزندش شیث میفرماید:" لا تَركَنُوا إلى الدنیا الفانیَةِ ، فإنّی رَكَنتُ إلى الجنّةِ الباقیَةِ فما صَحِبَ ... لی و اُخِْرجْتُ مِنها". "به دنیاى فانى دل مبندید؛ زیرا من به بهشت جاویدان دل بستم، اما با من وفا نكرد و از آن بیرون رانده شدم". (بحار الانوار/ج 75/ص 452)
بله! هیچ چیز حتی بهشت ارزش دل بستن را ندارد. تنها و تنها خدا را باید دوست داشت و گرامی شمرد و بدان دل بست.
نتیجه
مهمترین دلیلی که سبب میگردد حزن و اندوه بر آدمی چیره گردد و اتفاقات کوچک و بزرگ او را ناراحت و یا گاه ناامید سازد، دل بستن به دنیا است. بررسی روایات پیرامون این موضوع نشان میدهد کسانی که دنیا را محل گذر دانسته و به لذات و خوشیهای آن دل نبندند از داشتههایشان زیاده از حد خوشحال نشده و از دست رفتن بسیار چیزها نیز آنان را آزرده خاطر نمیسازد. اینان دنیا را فانی و آخرت را باقی میدانند و برای رسیدن به لذات حقیقی تلاش میکنند. رسیدن به چنین درکی از دنیا کار آسانی نیست و نیاز به ممارست و تمرین دارد. اما شدنی است. همان طور که بسیاری توانستهاند و خود شاهد آن بودهایم.برای انجام مشاوره. استخاره. وهماهنگ کردن جلسات سخنرانی لطفا با این شماره تماس حاصل نمایید. 09308448492
-09138368322
خلخال ها و جاهلیت مدرن!
نمی دونم خبر دارید یا نه! روند استفاده از لوازم آرایش به صورت افراطی و نمایشگری زنان از چند دهه قبل شروع شده است. حالا دیگه اکثر دختران و زنان ایرانی استفاده از لوازم آرایشی را جزء جدانشدنی زندگی خود میدانند.
اختلال روانی نیاز به خودنمایی مثل خوره افتاده در جان عده ای از این دخترهایی که به واسطه اختلال روانی و نداشتن اعتماد به نفس به این اسباب گرایش پیدا کرده اند.
سن مصرف لوازم آرایش را بگم که در کشور در پنج سال اخیر از 19 سال به 13 سال رسیده و این در حالیه که در کشورهای پیشرفته تمایل به آرایش بیشتر در بین زنان سالمند دیده میشود که شادابی پوست خود را از دست دادهاند.
وارد واگن های مترو که میشی انگار وارد یه دنیای دیگه ای شدی!! دختر بچه های کم سن و سال که جوانی و شادابی خود را با یک لایه ی بسیار ضخیم از لوازم آرایش پوشانده اند. مگر این ها چند سال دارن؟!!
با بعضی هایشان که سر صحبت را باز می کنی یا در رفتارها و عملکردهایشان دقت می کنی، می بینی که رنج سنی بین 13-25 ساله هستند! اوج جوانی و زیبایی خدادادی اما صد حیف که خود ، این زیبایی خدادادی را کنار گذاشته اند و با پودرها و دیگر لوازم آرایشی خود را بزک کرده اند.
بدتر از آن اینکه با این کار نه تنها زیباییشان بیشتر نشده بلکه بعضی از آنها شبیه به دلقک ها و عروسک های مصنوعی ای شده اند برای بهره برداری بیشتر مردان هرزه از آنها.
همین چند روز پیش بود در ایستگاه اتوبوس منتظر اتوبوس بودم که دیدم یک خانم جوان با یک آرایش آن چنانی و لباس بدن نما در کنار خیابان ایستاده بود و منتظر تاکسی بود.
هر ماشینی با هر مدلی که رد می شد فرقی نداشت یک بی ان و آخرین مدل یا یک پیکان دهه شصت، هر کدام از آنها برایش یک نیش ترمزی می زدند که این خانم را همراهی کنند!
خوشبختانه این دفعه این خانم سوار هیچ کدام از آن ها نشد و در آخر که این وضعیت صف کشیدن ماشین ها را برای سوار شدنش دید، از آن جایی که ذاتش پاک بود و صد شکر که هنوز آلودگی، قلبش را کاملاً تیره نکرده بود به سمت ایستگاه اتوبوس آمد و با خود زمزمه می کرد که: خراب بشه این ایران که امنیت نداره!!
تلفنش زنگ زد. از مکالمه ای که می کرد متوجه شدم که متأهل است (حلقه هم دستش بود). تا اومدم به خودم بیام و باهاش حرف بزنم اتوبوس مورد مقصد او آمد و سوار شد و رفت و فرصت نشد به او بگویم:
دوست عزیزم! این امنیتی که شما الان مد نظرت هست را خودت باید برای خودت ایجاد کنی!
پیامبر (صلوات اللَّه علیه) در تفسیر جمله «إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ» در آیه وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ أَوْ....(31 نور) فرمود: خداوند آن دسته از زنان را كه صورت و موى خود را براى شوهر آرایش نكنند و یا تقاضاى شوهر را نپذیرند، لعنت كرده است. (تفسیر نور الثقلین)
اگر کمی بیشتر با قرآن و اهل بیت مأنوس تر باشی، امنیتی خواهی داشت که هیچ کسی نخواهد توانست آن را از تو بگیرد:
در آیات و روایات آمده که برای هر چیزی مستی و سکری است. انسان ها همانگونه که با شراب دچار مستی می شوند، یا به سبب ترس از مرگ دچار این حالت می گردند، [سوره ق، آیه 19] یا دنیازدگی، ایشان را مست می کند[سوره حجر، آیه72] همچنین برخی از اوقات چشمانشان مست می شود و همانند آدم هایی افسون شده می گردند.[سوره حجر، آیه15]
این مستی چشمان که امنیت را از آدم ها می رباید، شاید به سبب چشمان مست آفرین جنس مخالفی باشد و شاید به تار مو و زلف زنی اتفاق بیفتد.
دوست عزیزم! حجاب من و تو، مانع بازدارنده ای است که آدمی را از مست آفرینان در امان نگه می دارد.
خواهر زیبا سرشتم! مگر نه آن است که قرآن فرموده:
یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاء الْمُۆْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ (احزاب / 59)
اى پیامبر به زنان و دخترانت و به زنان مۆمنان بگو پوشش هاى خود را بر خود فروتر گیرند.
وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ (نور/31)
و زیورهاى خود را آشكار نگردانند مگر آنچه كه طبعاً از آن پیداست و باید روسرى خود را بر سینه خویش [فرو] اندازند(البته در برابر نامحرم).
چه شده که مرام و روش جاهلیت دوباره با ما همراه شده و این بار این جاهلیت را با نام مدرنیته بودن و شیک شدن و امروزی بودن با خود همراه کرده ایم؟!!
این خلخال هایی که به پا می بندیم و در محافل عمومی با افتخار با آن راه می رویم، راه رفتن های همراه با عشوه و کرشمه، رفتارهای ناشایست در خیابان، آرایش هایی که شاید حتی خیلی از آنها جایش حتی در عروسی های زنانه هم نباشد و... این ها نشانه ی جاهلیت و بدبختی ما نیست؟!!
چه شده فرهنگ حاکم بر
آن روزگار که منش زن جاهلی را به هنگام حضور در اجتماع ترسیم می کند و زمینه نزول آیه شده است را بار دیگر به دوش خود حمل می کنیم!! (برخی از زنان عرب، خلخال به پا می کردند و برای اینکه بفهمانند خلخال به پا دارند پای خود را محکم به زمین می کوبیدند، آیه آنان را از این عمل نهی می کند.)
دوست عزیزم! حجاب من و تو، مانع بازدارنده ای است که آدمی را از مست آفرینان در امان نگه می دارد
وَلَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ ( نور / 31 )
و پاهاى خود را [به گونهاى به زمین] نكوبند تا آنچه از زینتشان نهفته مىدارند معلوم گردد.
بر این اساس و با توجه به سیاق آیه، برخی از مفسران از این آیه یک قاعده کلی استنباط کرده اند و آن این که: نهی از پا به زمین کوبیدن، بیانگر نهی از هر چیزی است که توجه نامحرم را جلب کند و نگاه ها را برانگیزد و زمینه فساد درست کند. [جواد، فاضل، 3، 288]
لازم نیست با صدای بلند پاسخ دهید، فقط در درون خود، برای خود پاسخی داشته باشید که آیا بهتر نیست این جذابیت ها و خودنمایی های خود را و این لوازم آرایش هایی که تبلیغات زیادی دارند و فروش آن از مترو گرفته تا فلان خیابان معروف فروش عطر و لوازم آرایش! در محیط خانه و خانواده برای همسران خود به کار گیریم تا کانون زندگی خود را گرم تر کرده و آتش برای زندگی دیگران نباشیم؟!!
این نکته را نیز فراموش نکنیم که اگر برای زندگی ای خواسته یا ناخواسته هیزم آتشی باشیم، مطمئن باشیم با دست خود خندق آتش خانه و زندگی خود را کنده ایم! مطمئن باشید و شک نکنید!!برای انجام مشاوره. استخاره. وهماهنگ کردن جلسات سخنرانی لطفا با این شماره تماس حاصل نمایید. 09308448492
-09138368322
آثار اخروی نماز نماز، عطيه اي الهي است كه به عنوان فلاح مطلق«حي علي الفلاح» و بهترين عمل «حي علي خير العمل» و ستون خيمه دين«الصلوة عمود الدين» معرفي شده است. نماز عروج به قبلهي رفيع انسانيت «الصلوة معراج المؤمن» است كه تعالي روح و كسب ملكات اخلاقي و نجات از فساد و تباهي از رهگذر آن حاصل مي آيد «إن الصلوة تنهي عن الفحشاء و المنكر». دريافت نشان عبوديت از رهگذر اين عبادت زيباي الهي، براي انساني ميسّر است كه شرايط صحت و قبول و كمال اين عبادت عظيم را به نحو احسن بجاي آورد. وقتي عبد اين عبادت الهي را «كه جز بر خاشعان بزرگ مي نماياند»، به طور شايسته به انجام رساند، آثار عظيمي اعم از فردي، اجتماعي، دنيوي و اخروي را بدنبال خواهد داشت كه در حقيقت ثمره و نتيجه عمل او محسوب مي شود. در اين نوشتار مختصر در صدد بيان همه جانبه اين آثار نيستيم بلكه به برخي از آثار برزخي و اخروي اين عبادت درخشان در آيات و روايات اشاره مي كنيم. آثار نماز در آيات الهي(توجه يا بي توجهي به نماز): 1. ياد كردن خدا از بنده خود: خداوند در سوره طه مي فرمايد:«اقم الصلوة لذكري» نماز ذكر و ياد خداست. اين آيه وقتي در كنار اين آيه شريفه«فاذكروني اذكُركم .....» تفسير شود اين نتيجه را افاده مي كند كه وقتي عبد بياد حق باشد حق هم به ياد او خواهد بود. مفسرين در ذيل آيه شريفه«فاذكروني اذكركم» در بيان اينكه «مراد از ياد آوري بندگان چيست؟ بيانات متنوعي را ذكر كردند كه از جمله آن موارد عبارت است از: الف: مرا در «دنيا» ياد كنيد تا شما را در «جهان ديگر» ياد كنم. ب: مرا به «دعا» ياد كنيد تا شما را به اجابت ياد كنم (اين استجابت مي تواند هم در دنيا و هم در بزرخ و هم در قيامت نصيب بنده شود) ج: مرا به هنگام وفور نعمت ياد كنيد تا شما را در سختي ها ياد كنم(اين سختي هم اعم است) 2. نائل شدن به مقام شفاعت كبري: خداوند در سورهي اسري خطاب به وجود نازنين رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي فرمايد: «وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسي أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً» ترجمه: و بعضي از شب را بيدار باش و تهجد كن كه اين نماز شب، تنها بر تو واجب است، باشد كه خدايت به مقامي محمود (شفاعت) مبعوث گرداند. پس ثمره و نتيجه اين برنامهي الهي، رسيدن به مقام محمود است و روايات فريقين در ذيل آيه، مقام محمود را به عنوان مقام شفاعت كبري تفسير كرده است كه رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ در روز قيامت در آن مقام قرار مي گيرد. 3. دريافت اجر الهي و باز يافتن به آرامش كامل: در سوره بقره حقتعالي مي فرمايد: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ» در پرتو ايمان و عمل صالح و برپاداشتن نماز و ..... مستحق دو جايزه مي شوند: 1. دريافت پاداش(لهم اجرهم ....) 2. بهره مندي از آرامش كامل (لا خوف .....) كه هيچ اضطراب و غمي به همراه آن وجود ندارد. اما آثار نماز در برزخ: 4. دفع وحشت هاي قبر: رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي فرمايد: «ان الصّلاة تأتي الي المَيّتِ في قبره بصورة شخص انور اللّونِ يونسُهُ في قبره و يدفَعُ عنه اهول البرزخ» نماز به صورت انساني سفيد چهره، وارد قبر ميت شده و با او انس مي گيرد و وحشت هاي برزخ را از او برطرف مي كند. 5. مونس انسان در قبر: رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي فرمايد: «الصلاةُ انس في قبره و فراش تحت جنبه و جواب لمنكر و نكير» نماز مونس (نمازگزار) در قبر و فراش نيكو در زير او، و پاسخ نمازگزار براي نكير و منكر مي باشد. 6. ديدار ملائكه از انسان در قبر: رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي فرمايد: آثار اخروی نماز «كسي كه به قصد شركت در نماز جماعت، و به سوي مسجد گام بر مي دارد، خداوند متعال در مقابل هر گامي كه بر مي دارد، هفتاد هزار حسنه به او پاداش مي دهد و به همين ميزان نيز درجات وي بالا خواهد رفت، و اگر در چنين حالتي بميرد، خداوند متعال هفتاد هزار فرشته را مأمور مي نمايد تا در قبر به ديدار او رفته، وي را بشارت دهند و در تنهايي قبر انيس او باشند و تا روز قيامت براي او طلب آمرزش كنند.» 7. نجات از وحشت قبر: امام باقر ـ عليه السّلام ـ مي فرمايد:«من اتمَّ ركوعَهُ لم يَدخُلْهُ وحْشَةُ القبْرِ» «كسي كه ركوعش تمام و كامل باشد هرگز دچار وحشت قبر نمي شود.» اما آثار نماز در قيامت: 8. مقبوليت ديگر اعمال در سايه نماز: مولاعلي ـ عليه السّلام ـ در نهج البلاغه مي فرمايد: «كلُّ شي من عملك تبع لصلاتك» هر عملي پيرو نماز است از اين رو عروج ديگر اعمال در سايه سار نماز ميسر مي شود«إن قبلت قبلت ما سواها و إن ردَّت ردت برای انجام مشاوره. استخاره. وهماهنگ کردن جلسات سخنرانی لطفا با این شماره تماس حاصل نمایید. 09308448492 -09138368322 ساعت هشت عاشقی..... بچه بودم یه عکسی رو دیدم که خیلی دلرباست / مرید فراوون داره و شفا خونه ی عاشقاست پرسیدم از بابام کیه چشمام گرفته عکسشو / بونه گرفتم که بابا اونی که من میخواستمش همین آقاست پرسیدم از بابام کیه این گنبد کیه طلاست/ گفتش عزیزم پسرم این گنبد امام رضاست طلای گنبدش مس دل منو طلا میکرد/ کبوتر دل منو تو حرمش هوا میکرد بین خودم تا حرمش توی دلم پل می زدم/ همش به عکس خوشگلش با جون و دل زل می زدم یه ریزه گشته بود دلم برای دیدن آقا / همش میگفتم زیر لب دوستت دارم امام رضا سلاطان علـــــــــــــــــــــی موسی الرضـــــــــــــــــــــــا (ع) _________________________ برای انجام مشاوره. استخاره. وهماهنگ کردن جلسات سخنرانی لطفا با این شماره تماس حاصل نمایید. 09308448492 -09138368322تولد نورآغاز ماه ذیقعده برای حضرت کاظم و حضرت رضا (علیهم السلام) و دودمان نبوت، پیام آور شادی و پایان یک انتظار طولانی است. زیرا حضرت نجمه (سلام الله علیها) فرزندی جز حضرت رضا (علیه السلام) نداشت. مدتها پس از ایشان صاحب فرزندی نشد (حضرت رضا (علیه السلام) در سال 148 ه ق و حضرت معصومه (سلام الله علیها) در سال 173، یعنی با 25 سال فاصله متولد گردید) امام صادق (علیه السلام) نیز به ولادت چنین بانویی بشارت داده بود. روزی که حضرت معصومه (سلام الله علیها) دیده به جهان گشود، برای حضرت نجمه (سلام الله علیها) و حضرت رضا (علیه السلام) و پدر بزرگوارشان، روز شادی و سرور و وصف ناپذیری بود چرا که دختری از آسمان ولایت و امامت، طلوع کرده بود که قلبها را جلا می داد و چشمها را روشن می کرد و کانون مقدس اهل بیت (علیهم السلام) را گرم می نمود. آن روز انتظار به سر آمد و حضرت معصومه (سلام الله علیها) در مدینه منوره در ماه ذیقعده سال 173 ه ق متولد گردید. و او فروغی بود از کوثر و گُلی تابناک از گلشن آل محمد (صلی الله علیه و آله) که جهان مُلک و ملکوت را صفایی دیگر بخشید.
برآر از آستین معرفت دست دعا این جا
به آیین دگر، بر آستان کبریا این جا
به چشم دل نظر کن بر حریم دختر موسی
که جان را می دهد آیینه لطفش جلا این جا
مجو از خیل بی دردان دوای درد بی درمان
«اگر درمان درد خویش می خواهی بیا این جا»
صلای قدسیان بشنو که می آید به گوش جان
که دردت را دوا این جا، که رنجت را شفا این جا
بریز اشک نیازی از نمازستان بی خویشی
برآر آهی ز سوز سینه درد آشنا این جا
حریم یثرب و بطحاست گویی مرقد پاکش
که نورآذین بود چون ساحت «ام ّالقری» این جا
فضای قدس، معراج حقیقت، بزم «او ادنی»
شب «اسری»، فروغ جاودان مصطفی (ص) این جا
به نام ایزد که خاک پاک او بوی نجف دارد
که از او می تراود عطرجان مرتضی (ع) این جا
تو را پرواز خواهد داد تا اوج خداجویی
ز بام آشنایی، زاده خیرالنّسا این جا
اگر مرد رهی، پای ارادت نه در این وادی
که با دست طلب جمع اند مردان خدا این جا
برآی از ظلمت هستی که خضر آمد به سرمستی
به بوی چشمه سار زندگی بخش بقا این جا!
من «مشفق» غباری دامن افشان در هوای او
که می جویم رضای او به تسلیم و رضا این جا!
برای انجام مشاوره. استخاره. وهماهنگ کردن جلسات سخنرانی لطفا با این شماره تماس حاصل نمایید. 09308448492
-09138368322
شناخت مختصری از زندگانی امام صادق (ع)
جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلام، ششمین امام شیعیان، و پنجمین امام از نسل امیر المؤمنین (ع) کنیه او ابو عبد الله و لقب مشهورش «صادق » است. لقبهای دیگری نیز دارد، از آن جمله صابر، طاهر، و فاضل. اما چون فقیهان و محدثان معاصر او که شیعه وی هم نبوده اند، حضرتش را به درستی حدیث و راستگویی در نقل روایت بدین لقب ستوده اند، لقب صادق شهرت یافته است و گرنه امامی را که منصوب از طرف خدا و منصوص از جانب امامان پیش از اوست، راستگو گفتن آفتاب را به روشن وصف کردن است. که:
مدح تعریف است و تخریق حجاب فارغ است از شرح و تعریف آفتاب مادح خورشید مداح خود است که دو چشمم روشن و نامر مد است(1)
ابن حجر عسقلانی او را چنین وصف می کند: الهاشمی العلوی، ابو عبد الله المدنی الصادق (2) و هم او نویسد ابن حبان گوید در فقه و علم و فضیلت از سادات اهل یت بود. (3)
ولادت او ماه ربیع الاول سال هشتاد و سوم از هجرت رسول خدا (ع) ، و در هفدهم آن ماه بوده است. ولی بعض مورخان و تذکره نویسان ولادت حضرتش را در سال هشتادم از هجرت نوشته اند (4) و در ماه شوال سال صد و چهل و هشت هجری به دیدار پروردگار شتافت. (5) مدت زندگانی او شصت و پنج سال بوده است. (6)
ابن قتیبه نویسد: جعفر بن محمد، کنیه او ابو عبد الله است و جعفریه بدو منسوب اند به سال یکصد و چهل و شش در مدینه درگذشت. (7)
از آغاز ولادت تا هنگام رحلت این امام بزرگوار، ده تن از امویان به نامهای: عبد الملک پسر مروان، ولید پسر عبد الملک (ولید اول) ، سلیمان پسر عبد الملک، عمر پسر عبد العزیز، یزید پسر عبد الملک (یزید دوم) ، هشام پسر عبد الملک، ولید پسر یزید (ولید دوم) ، یزید پسر ولید (یزید سوم) ، ابراهیم پسر ولید و مروان پسر محمد، و دو تن از عباسیان ابو العباس، عبد الله پسر محمد معروف به سفاح و ابو جعفر پسر محمد معروف به منصور بر حوزه اسلامی حکومت داشته اند. آغاز امامت امام صادق (ع) با حکومت هشام پسر عبد الملک و پایان آن، با دوازدهمین سال از حکومت ابو جعفر منصور (المنصور بالله) مشهور به دوانیقی مصادف بوده است. مدفن آن امام بزرگوار قبرستان بقیع است، آنجا که پدر و جد او به خاک سپرده شده اند.
نام مادر او فاطمه یا قریبه دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر است و ام فروه کنیت داشته است.
مادر ام فروه اسماء دختر عبد الرحمان بن ابی بکر است.
امام صادق در باره مادرش فرموده است: مادرم مؤمن، متقی و نیکوکار بود و خدا نیکوکاران را دوست می دارد. (8)
کلینی به اسناد خود از عبد الاعلی آورده است: ام فروه را دیدم متنکروار گرد کعبه طواف می کرد و حجر الاسود را به دست چپ سود. مردی از طواف کنندگان بدو گفت: در سنت خطا کردی. ام فروه پاسخ داد ما از دانش تو بی نیازیم (9) و از این پاسخ می توان آشنایی او را به مسائل فقهی دریافت.
چنان که مشهور است فرزندان آن حضرت ده تن بوده اند، هفت پسر به نامهای اسماعیل، عبد الله، موسی، اسحاق، محمد، عباس و علی و سه دختر به نامهای ام فروه، اسماء و فاطمه.
پی نوشتها:
1. مثنوی، دفتر پنجم، بیت 9-8.
2. تهذیب التهذیب، ج 2، ص 103.
3. همان، ص 104.
4. کشف الغمه، ج 2، ص 155.
5. کشف الغمه، ج 2، ص 166.
6. ارشاد، ج 2، ص 174.
7. المعارف، ص 215.برای انجام مشاوره. استخاره. وهماهنگ کردن جلسات سخنرانی لطفا با این شماره تماس حاصل نمایید. 09308448492
-09138368322
بنویسید به روی کفنم سینه زن است سینه اش وقف حسین است و گدای حسن است قسمتی از کفنم را کمی باز کنید تا که ارباب ببیند که کبودی به تن است این کبودی وسط سینه ی من مهرشده این نشان از دل پرمهر به آن بی کفن است روز محشر که همه خلق هراسان باشند سینه ی من سندی بهر حسینی شدن است . . . ــــ۸ــــ۸ـــــــــحسینــــــــ۸ــــ۸ــــ ـ . . . برای انجام مشاوره. استخاره. وهماهنگ کردن جلسات سخنرانی لطفا با این شماره تماس حاصل نمایید. 09308448492 -09138368322
واقعا به ١٠٠ تا داستان مي ارزه....
نخوني از دستت رفته...
روزی پیغمبر خدا حضرت محمد(ص) از یه قبرستانی داشت عبور،،، میکرد یه وقت دید از داخلو یکی از قبرها صدای نعره ای میامد امد بالای سر قبر پاش رو محکم زد رو زمین و فرمودند:ای بنده ی خدا پاشو وایسا.
قبر شکافته شد یه جوانی از تو قبر اومد بیرون
از تمام بدن این جوان آتش میزد بیرون،
رسول خدا فرمودند:ای جوان تواز امت کدام پیامبری که اینقدر عذاب میکشی؟
عرض کرد یا رسوالله از امت شما
پیامبر خیلی دلش به حال جوان سوخت
پیامبر فرمود:تارک الصلات بودی؟
جوان گفت:نه یارسولله من پنج وعده نمازم رو به شما اقتدا میکردم
پیامبر:روزه نگرفتی؟
جوان: یارسولله نه فقط رمضان بلکه رجب و شعبان و رمضان رو هم روزه میگرفتم.
پیامبر فرمودند:ای جوان حج نرفتی؟
گفت:مستطیع نشدم
پیامبر فرمود:جهاد نکردی؟
جوان گفت:چرا جانباز یکی از جنگ ها هستم
پیامبر اکرم سرشو بالا گرفت و فرمود:خدایا من نمیتونم عذاب کشیدن امتم را ببینم به من بگو این جوان چرا ایقدر عذاب میکشه،،،؟
خطاب رسید یا رسوالله حقت سلام میرساند و میفرماید این جوان آق مادر شده تا مادرش رضایت نده عذاب همینه.
پیامبر به سلمان، ابوذر و مقداد مفرماید برید مادر این جوان رو پیدا کنید.
رفتند مادرشو پیدا کردند.یه پیرزن ضعیف و رنجور ومریض احوال بودند.
رسول خدا باز امر کرد قبر شکافته شد جوان از قبر امد بیرون.
پیامبر فرمودند:مادر ببین پسرت چطور داره عذاب میکشه.بیا از سر تقصیر پسرت بگذر و حلالش کن.
مادر جوان:سرشو بالا گرفت و گفت:ای خدا اگر حق مادری بر گردن این پسر دارم لحظه ب لحظه عذاب پسرمو زیاد کن و کم نکن!!!
تمام بدن این جوان آتش گرفت
رسول خدا فرمودند:آخه زن این بچه مگه در حق تو چه بدی کرده ک تو لحظه ب لحظه داری نفرینش میکنی؟
عرض کرد یا رسولله من با زنش یه روز تو خونه مشاجره کردم، دعوامون شد،از راه رسید از من نپرسید همینجوری منو هل داد تو تنور آتش سینه ام سوخت،موهام سوخت، قسمتی از بدنم سوخت، زن ها منو از تو آتش کشیدن بیرون لباسهام رو عوض کردند.
همون سینه سوختمو دردست گرفتم در حق پسرم نفرین کردم سه روز بعد مرد.
رسول خدا فرمودند:ای زن میدونی که من پیغمبر رحمتم به خاطر من بیا از تقصیر جوانت بگذر.
سرشو بالا گرفت و گفت:ای خدا به حق این پیغمیر رحمتت قسم میدهم ک لحظه ب لحظه عذابو ب پسرم زیاد کن ک کم نکن!!!
رسول خدا به سلمان فرمودند:سلمان برو به فاطمه ام بگو تنها نه علی هم بیاره، حسن و حسین رو هم بیاره.
سلمان رفت درخانه به فاطمه(س) گفت:پیامبر پیغام داده سریع بیایید.
مادر ما زهرا(س) آمد، علی(ع) ،حسن(ع) و حسین(ع) هم اومدند.
اول مادر ما حضرت زهرا(س) رفت جلو فرمودند:ای زن میدانی من فاطمه حبیبه ی خدا هستم
گفت:آره
فرمود:ای زن به خاطر من فاطمه بیا از سر تقصیر جوانت بگذر.
زن سرشو گرفت بالا صدا زد:خدایا به حق حبیبه ات فاطمه قسم میدهم لحظه ب لحظه عذاب پسرمو زیاد کن و کم نکن.
دوباره آتش از بدن جوان زد بیرون.
این بار امیرالمومنین علی(ع) رفت جلو و فرمودند:ای زن به خاطر من بیا از سر تقصیر پسرت بگذر.
زن گفت:خدایا به حق علی(ع) قسم میدم لحظه ب لحظه عذاب پسرم را زیاد کن..........
نوبت رسید به اقامون امام حسن(ع).اومد جلو وفرمودند:ای زن بخاطر من بیا از سر تقصیر پسرت بگذر.
زن گفت:خدایا به این غریب مظلوم تورو قسم میدم لحظه به لحظه عذاب پسرمو زیاد کن و کم نکن.
نوبت رسید به آقای ما حسین(ع)
اومد مقابل این زن ایستاد،ایشان خردسال بود چون دامن زن رو گرفته بود و سرشو گرفته بود بالا و فرمودند:ای زن به خاطر من بیا از سر تقصیر جوانت بگذر.
زن سرشو گرفت بالا یهو دیدند رنگ از رخسار این زن پرید به دست وپای حسین(ع) افتاد و عرض کرد:خدایا پسرمو به حسین بخشیده ام.
پیغمبر خدا(ص)فرمودند: که ای زن چی شد؟ من،فاطمه ،علی،حسن خواستیم قبول نکردی چی شد که حسین؟
عرض کرد:یا رسوالله سرمو گرفتم بالا در حق جوانم نفرین بکنم دیدم فرشتگان در آسمان میگن ای زن مبادا دل حسین رو بشکنی،،،،،
السَــــلامُ عَلَیـــــکَ یـــــا ابـــاعَـــبْــــدِالـــــلّـــــــه
وَ عًلی اَرواح الّتـــــی حَــــلَــــت بِـــفـــنـــــائــــک
عَــــلَـــیکَ مّنـــــی ســـــــّلامُ الـــــلّـــــه ابــــــــداً
مــــا بَــــقــــیــــتُ وَ بَــــقـــیَ اَلَــــیـــــلِ وَ الــــنــَـهــار
وَ لا جَـــــعَــــلَ الـــــلّـــــهَ آخِــــرَ اَلـعَـهـــدِ منی لـــزیـــارَتکُم
اَســـــلامُ عَلی الـــــحُــسـَــــیـــن وَعَلی عـَلـی بـن الـــــحُـــسـَــــیــــن
وَعَلی اُولاد الـــحُـــسـَــــیــــن وعَلی اَصــــحاب الـــحُـــسـَــــیــــن...برای انجام مشاوره. استخاره. وهماهنگ کردن جلسات سخنرانی لطفا با این شماره تماس حاصل نمایید. 09308448492
-09138368322
هشت شوال سالروز تخريب بقيع / يوم الهدم
تا به حال نام يوم الهدم را شنيده ايد ؟ يوم الهدم يعني روز ويران کردن ...
در هشتم شوال سال 1344 هجري قمري پس از اشغال مکه ، وهابيان به سرکردگي عبدالعزيزبن سعود روي به مدينه آوردند و پس از محاصره و جنگ با مدافعان شهر، سرانجام آن را اشغال نموده ، مأمورين عثماني را بيرون کردند و به تخريب قبور ائمه بقيع و ديگر قبور هم چنين قبر ابراهيم فرزند پيامبر اکرم – صلي الله عليه و آله و سلم – قبور زنان آن حضرت ، قبر ام البنين مادر حضرت اباالفضل العباس – عليه السلام – و قبر عبدالله پدر پيامبر و اسماعيل فرزند امام صادق – عليه السلام – و بسياري قبور ديگرپرداختند. ضريح فولادي ائمه بقيع را که در اصفهان ساخته شده بود و روي قبور حضرات معصومين امام مجتبي ، امام سجاد ، امام باقر و امام صادق – عليهم السلام – قرار داشت را از جا در آورده ، بردند . اما اين اولين حمله آنان به مدينه نبود . آنان در سال 1221 هجري نيز يک بار ديگر به مدينه هجوم برده ، پس از يک سال و نيم محاصره توانسته بودند آن شهر را تصزف کنند و پس از تصرف اقدام به غارت اشياي گرانبهاي حرم پيامبر – صلي الله عليه و آله و سلم – و تخريب و غارت قبرستان بقيع نمودند .
طبق نقل تاريخي آن ها در اين حمله چهر صندوق مملو از جواهرات مرصع به الماس و ياقوت گرانبها و حدود يکصد قبضه شمشير با غلاف هاي مطلا به طلاي خالص و تزيين شده به الماس و ياقوت و ... به يغما بردند . و اين نيز نخستين حمله آنان به مقدسات اسلامي نبود . صلاح الدين مختار نويسنده و مورخ وهابي در کتاب "تاريخ امملکه العربيه السعوديه کما عرفت" بخشي از افتخارات وهابيت در حمله به کربلاي معلي را چينن شرح مي دهد : در سال 1216 اميرسعود در رأس نيروهاي بسياري از مردم نجد و حبوب و حجاز و تهامه و نواحي ديگر به قصد عراق حرکت نمود و در ماه ذي القعده به شهر کربلا رسيد و آن را محاصره کرد . سپاه مذکور باروي شهر را خراب کردند و به زور وارد شهر شدند . بيشترمردم را در کوچه و بازار و خانه ها به قتل رسانيدند و نزديک ظهر با اموال و غنائم فراوان از شهر خارج شدند ، سپس در محلي به نام ابيض گرد آمدند . خمس اموالرا خود سعود برداشت و بقيه را به هر پياده يک سهم و به هر سوار دو سهم قسمت کرد .(چون به نظر آنها جنگ با کفار بود)
عثمان بن بشر از ديگر مورخان وهابي درباره حمله به كربلا چنين مي نويسد: "… گنبد روي قبر (يعني قبر امام حسين عليه السلام) را ويران ساختند و صندوق روي قبر را كه زمرد و ياقوت و جواهرات ديگر در آن نشانده بودند، برگرفتند و آنچه در شهر از مال و سلاح و لباس و فرش و طلا و نقره و قرآن هاي نفيس و جز آنها يافتند، غارت كردند و نزديك ظهر از شهر بيرون رفتند در حالي كه قريب به 2000 تن از اهالي كربلا را كشته بودند."
جالب اين جاست كه مورخ مزبور نام كتاب خود را "عنوان المجد في تاريخ نجد" گذاشته و از اين وقايع به عنوان نشانههاي مجد و شكوه و عظكت وهابيت ياد كرده است!
اما اين فقط شيعيان و اماكن مقدسه آنها نبودند كه وهابيان آثار مجد و شكوه خود را در آن به نمايش گذاشتهاند، مكه مكرمه و طائف نيز از حملات آنان در امام نماند. "جميل صدقي زهاوي" در خصوص فتح طائف مي نويسد: "طفل شيرخواره را بر روي سينه مادرس سر بريدند، جمعي را كه مشغول فراگيري قرآن بودند كشتند، چون در خانهها كسي باقي نماند، به دكانها و مساجد رفتند و هر كس بود، حتي گروهي را كه در حال ركوع و سجود بودند، كشتند. كتابها را كه در ميان آنها تعدادي مصحف شريف و نسخههايي از صحيح بخاري و مسلم و ديگر كتب فقه و حديث بود، در كوچه و بازارافكندند و آنها را پيمال كردند."
سرزدن اين قبيل امور از پيروان محمد بن عبدالوهاب شگفت نيست! تابعان كسي كه همه مسلمانان را كافر و مشرك مي دانست و مكه و مدينه را قبل از آنكه به دست وهابيان بيافتد، دارالحرب و دارالكفر!مي دانست. در كتاب "الدررالسنيه" مي خوانيم:
"وي - محمد بن عبدالوهاب – از صلوات بر پيامبر صلي الله عليه و اله نهي ميكرد و از شنيدن آن ناراحت ميشد. صلوات فرستنده را اذيت ميكرد و به سختترين وجه مجازات مي نمود.
حتي او دستور داد مرد نابيناي متديني را كه مؤذن بود و صوت خوشي داشت، چون به حرف او گوش نداده، بر پيامبر صلوات فرستاده بود، به قتل رسانند. بسياري از كتب مربوط به صلوات بر پيامبر صلي الله عليه و آله را به آتش كشيد و به هريك از پيروانش اجازه مي داد قرآن را مطابق فهم خود تفسير كند."
محمد بن عبدالوهاب به نوبهي خود در اعتقادات پيرو"ابن تيميه حنبلي" است، كه در قرن هشتم هجري ميزيسته است، از ابن تيميه عقايد جالبي نقل شده است. از جمله اينكه او خدا را جسم ميدانست! براي ذات مقدس خداوند دست و پا و چشم و زبان و دهان قائل بود! ابن بطوطه جهانگرد معروف در سفرنامهي حود مي گويد: "ابن تيميه را بر منبر مسجد جامع دمشق ديدم كه مردم را موعظه ميكرد و ميگفت: خداوند به آسمان دنيا ميآيد، همان گونه كه من اكنون فرود ميآيم! سپس يك پله از منبر پائين ميآمد!"
عقايد او آنچنان سخيف و بيمقدار بود كه خود اهل سنت وي را به زندان افكندند و در رد او كتب متعددي را به رشته تحرير درآوردند.
اين قطرهاي كوچك از مرداب اعتقادات و عملكرد وهابيان در طول اين ساليان است. در طول اين دوران دانشمندان زيادي چه شيعه و چه سني به نقد عقايد وهابيت دست زدهاند و به شبهات گوناگون آنان پاسخ دادهاند. يكي از شبهات آنان مسألهي بناء بر قبور است. آنها ساختن بنا اعم از مسجد يا غير آن را بر قبر حرام ميدانند. در اين نوشتار سعي مي كنيم پاسخي مناسب به شبههي مذكور بدهيم. نخست آنكه: اين شبههي آنان را صريح آيهي 21 سوره كهف دفع مينمايد، كه در خصوص ماجراي اصحاب كهف از قول مومناني كه ميخواستند ياد اصحاب كهف را گرامي دارند مي فرمايد: لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِم مَّسْجِدًا (بي ترديد بر روي قبور آنان مسجدي بنا مي كنيم) دوم آنكه: هنگام ظهور اسلام و در دوران فتوحان اسلامي بناهايي بر قبور انبياء گذشته وجود داشت. از جمله ميتوان به قبر حضرت داوود و حضرت موسي در بيت المقدس اشاره نمود. جالب اينجاست كه خليفه دوم كه طبق نظر اين آقايان از صحابه است و معصوم، خود براي انعقاد پيمان صلح به بيت المقدس رفت و پس از تسلط بر آن شهر، اقدامي در راستاي از بين بردن اين قبور به عمل نياورد…
اما به راستي قومي كه در تاريخ نه چندان طولاني خود، چنان كه از زبان مورخين خودشان شنيديم قرآنها را در خيابانها لگد مال ساختند و در قتل عام پيروان علي عليه السلام و ساير خلفا فرقي نگذاشتند و مجد خود را در غارت و قتل جستجو مي كردند، شايستگي اين را دارند كه مخاطب يك استدلال قرآني و يا حتي تاريخي قرار گيرند؟!
برای انجام مشاوره. استخاره. وهماهنگ کردن جلسات سخنرانی لطفا با این شماره تماس حاصل نمایید. 09308448492
-09138368322
در کتاب بحارالانوار از امام صادق (علیه السلام ) از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) روایت کرده که فرمود: شهر رمضان شهر الله عزوجل ، و هو شهر یضاعف الله فیه الحسنات ، و یمحو فیه السئیات ، و هو شهر البرکه ، و هو شهر الانابه ، و هو شهر التوبه و هو شهر المغفره ، و هو شهر العتق من النار، و الفوز بالجنه . اءلا فاجتنبوا فیه کل حرام ، و اءکثیروا فیه من تلاوه القرآن ، و سلوا فیه حوائجکم ، واشتغلوا فیه بذکر ربکم ، و لایکونن شهر رمضان عندکم کغیره من الشهور، فان له عندالله حرمه و فضلا على سائر الشهور، و لایکونن شهر رمضان یوم صومکم کیوم فطرکم .
ترجمه روایت شریفه ((ماه رمضان ماه خداى عزوجل مى باشد، و آن ماهى است که خداوند کارهاى نیک را در آن دو چندان کند و بدیها را در آن محو سازد، ماه برکت ، و ماه انابه و بازگشت ، و ماه توبه و ماه آمرزش و ماه آزادى از آتش دوزخ ، و کامیاب شدن به بهشت است . هان که در این ماه از هر حرامى خوددارى کنید، و تلاوت قرآن را زیاد کنید. و حاجات خود را بخواهید، و به یاد پروردگارتان سرگرم باشید، و ماه رمضان نزد شما نباید همانند ماههاى دیگر باشد، چرا که براى این ماه در پیشگاه خداوند حرمت و برترى بر دیگر ماهها است ، و نباید در ماه رمضان روز روزه شما مانند روز غیر روزه شما باشد.))
ثواب قرائت قرآن در این ماه : روایت دوم و از امام هشتم (علیه السلام ) روایت کرده که فرمود: الحسنات فى شهر رمضان مقبوله ، والسیئات فیه مغفوره ، من قراء فى شهر رمضان آیه من کتاب الله عزوجل کان کمن ختم القرآن فى غیره من الشهور، و من ضحک فیه فى وجه اءخیه المؤمن لم یلقه یوم القیامه الا ضحک فى وجهه ، و بشره بالجنه ، و من اءعان فیه مؤمنا اءعانه الله تعالى على الجواز على الصراط، یوم تزل فیه الاقدام ، و من کف فیه غبضه کف الله عنه غضبه یوم القیامه ، و من اءغاث فیه ملهوفا آمنه الله من الفراغ الاءکبر یوم القیامه ، و من نصر فیه مظلوما نصره الله على کل من عاداه فى الدنیا، و نصره یوم القیامه عند الحساب و المیزان . شهر رمضان شهر البرکه ، و شهر المغفره و شهر التوبه و شهر الانابه ، من لم یغفر له فى شهر رمضان ففى اءى شهر یفغر له ؟ فسلوا الله ان یتقبل منکم فیه الصیام ، و لا یجعله آخر العهد منکم ، و اءن یوفقکم فیه لطاعته و یعصمکم من معصیته ، انه خیر مسؤ ول .
ترجمه روایت شریفه ((نیکى ها در ماه رمضان پذیرفته ، و بدیها در آن آمرزیده است ، کسى که در ماه رمضان آیه اى از کتاب خداوند بخواند همانند کسى است که در ماههاى دیگر قرآن را ختم کرده و کسى که در این ماه در روى برادر ایمانى خود بخندد (و او را خوشحال کند) در روز قیامت او را دیدار نکند جز آنکه در روى او بخندد (و او را خوشحال کند) و به بهشت مژده اش دهد، و کسى که در این ماه به مؤمنى کمکم کند، خداى تعالى در هنگام عبور بر صراط کمکش کند در آن روزى که گامها بلغزد، و کسى که خشمش را در این ماه نگهدارد خداوند خشمش را در روز قیامت از او باز دارد. و کسى که درمانده اندوهگینى را دستگیرى و نجات دهد، خداوند در روز قیامت او را از هراس بزرگ آن روز در امان دارد، و کسى که ستمدیده اى را در این ماه یارى کند، خدایش در دنیا بر دشمنانش یارى دهد، و در روز قیامت نیز هنگام حساب و در کنار میزان یاریش کند. ماه رمضان ماه برکت ، ماه رحمت ، ماه مغفرت ، ماه توبه و ماه انابه و بازگشت به درگاه الهى است ، کسى که در ماه رمضان آمرزیده نشود در چه ماهى مى خواهد آمرزیده شود؟ از خدا بخواهید در این ماه روزه تان را بپذیرد، و آخرین سال عمر شما قرار ندهد، و توفیق اطاعت خود را به شما دهد، و از نافرمانیش شما را نگهدارد، که براستى خداوند بهترین کسى است که از او درخواست کنند.))
ثواب قرائت قرآن در این ماه : روایت سوم شیخ صدوق در کتاب معانى الاخبار و امالى به سندش از امام باقر (علیه السلام ) روایت کرده که فرمود: لکل شى ء ربیع و ربیع القرآن شهر رمضان .
ترجمه روایت شریفه ((هر چیزى را بهارى است و بهار قرآن ماه رمضان است .))
ثواب قرائت قرآن در این ماه : روایت چهارم و از مجالس شیخ از امام صادق (علیه السلام ) روایت شده که فرمود: ان الشهور عندالله اثناعشر شهرا فى کتاب الله یوم خلق السماوات و الارض فغره الشهور شهر الله شهر رمضان ، و قلب شهر رمضان لیله القدر، و نزل القرآن فى اءول لیله من شهر رمضان ، فاستقبل الشهر بالقرآن.
ترجمه روایت شریفه ((براستى که در کتاب خدا ماهها نزد خدا دوازده ماه است . روزى که خداوند آسمانها و زمین را آفرید، پس نور و روشنى ماهها ماه رمضان است ، و قلب ماه رمضان شب قدر است ، و قرآن در شب اول ماه رمضان نازل گشته ، پس با قرآن از این ماه استقبال کن .)) برای انجام مشاوره. استخاره. وهماهنگ کردن جلسات سخنرانی لطفا با این شماره تماس حاصل نمایید. 09308448492 -09138368322
1.سید قدس سره در (اقبال) از كتاب (بشارة المصطفى لشیعة المرتضى ) با استناد آن به ((حسن بن على بن فضال )) از امام رضا از پدرانش ، از امیرالمؤ منین - درود و سلام بر آنان - روایت نموده كه حضرت فرمودند: رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) روزى براى ما سخنرانى نمود و فرمود:
((مردم ! ماه خدا با بركت و رحمت و بخشش گناهان نزدیك است ؛ ماهى كه نزد خدا برترین ماه ها، روزهایش برترین روزها، شبهایش بهترین شبها و ساعتهاى آن بهترین ساعتهاست ؛ ماهى است كه در آن به میهمانى خدا دعوت شده و شما را در این ماه از كسانى قرار داده اند كه شایسته كرامت خدا هستند. نفس كشیدن شما در آن تسبیح و خوابیدنتان در آن عبادت و عمل شما در آن مقبول و دعاى شما در آن مستجاب است . پس با نیتهایى راست، و دلهایى پاك از خدا بخواهید شما را موفق به روزه آن ، و خواندن كتابش نماید. بدبخت كسى است كه از آمرزش خدا در این ماه بزرگ محروم شود.
با تشنگى و گرسنگى خود در آن ، گرسنگى و تشنگى روز قیامت را بیاد آورید. به فقیران خود صدقه بدهید؛ بزرگان خود را در آن احترام كنید؛ كوچكترها را مورد رحمت خود قرار دهید و صله رحم بجا آورید. زبانهاى خود را حف0كرده ، دیدگان خود را از آنچه نگاه به آن حلال نیست و گوشهاى خود را از آنچه گوش دادن به آن حلال نیست ، نگهدارید. با یتیمان مردم مهربانى كنید تا با یتیمان شما مهربانى شود. به درگاه خداوند از گناهان خود توبه كنید. هنگام نماز دستهایتان را با دعا بطرف بالا بلند كنید؛ زیرا این وقت بهترین اوقات است و خداوند در آن هنگام با نظر رحمت به بندگانش نگاه كرده و هنگامى كه از او بخواهند و با او مناجات نمایند، جواب آنان را مى دهد. و اگر او را صدا بزنند، به آنان لبیك مى گوید. و اگر دعا كنند، دعایشان را مستجاب مى كند.
مردم! شما زندانى اعمال خود مى باشید، با استغفار خود را آزاد كنید. پشتهایتان از گناه سنگین است با طولانى نمودن سجده هاى خود آن را سبك نمایید. بدانید خداوند به عزت خود سوگند خورده است كه سجده كنندگان و نمازگزاران را عذاب نكند و در روزى كه مردم براى پروردگار جهانیان بر مى خیزند، آنان را با آتش نترساند.
مردم ! كسى كه به مؤمن روزه دارى افطار بدهد، ثواب آزاد كردن یك بنده و آمرزش گناهان گذشته خود را دارد. عرض كردند: رسول خدا! همه ما نمى توانیم این كار را انجام دهیم . حضرت (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمودند: از آتش بپرهیزید، گر چه با نیم دانه خرمایى . از آتش بپرهیزید گر چه با جرعه آبى .
برای انجام مشاوره. استخاره. وهماهنگ کردن جلسات سخنرانی لطفا با این شماره تماس حاصل نمایید. 09308448492 -09138368322 چگونه آماده ورود به ماه مبارک رمضان شویم؟
زمان و مکان نقش بسزایی در عبادات دارند و همانگونه که برای ورود به اماکن خاص معنوی، نیاز به آداب خاصی است، مانند: آداب زیارت آقا علی بن موسی الرضا(علیه السلام) و یا آداب ورود به مسجدالحرام. ورود به ایام خاص نیز آداب خاص خود را دارد، مانند: آداب ایام اعتکاف یا عید غدیر، در این میان، ماه مبارک رمضان، به خاطر برجستگی های این ماه، و اهمیت ویژه آن در زندگی و آخرت انسان، دانستن و رعایت آداب ورود به این ماه، به انسان کمک می کند که، نهایت استفاده را از این ماه پر برکت ببرد.
![]()
و در مقابل غفلت از این موضوع(آداب ورود به ماه رمضان) و عدم رعایت آن، ممکن است بهره مندی انسان از این ماه را کم کرده و یا یک غفلت کوچک، زحمات انسان در این ماه رحمت الهی را، از بین ببرد. ائمه اطهار(علیهم السلام) توصیه های بسیار مفیدی، برای آمادگی ورود به ماه مبارک رمضان، فرموده اند.
توبه و استغفارعبدالسلام بن صالح هروی، معروف به ابا صلت، می گوید: آخرین جمعه ماه شعبان، شرفیاب محضر مبارک حضرت علی بن موس الرضا(علیه السلام) شدم، ایشان فرمودند: اباصلت ! ماه شعبان بیشترش رفته و این آخرین جمعه آن است، جبران کن در باقیمانده این ماه کوتاهی های گذشته ات را، فراهم ساز آنچه تو را کمک می کند(در بهره برداری بهتر از این ماه) و ترک نما آنچه تو را یاری نمیدهد. زیاد دعا و استغفار کن و قرآن بخوان، از گناهانت توبه کن، تا در حالی ماه خدا به تو رو آورد که خود را خالص گردانیده ای، امانتی بر گردنت نباشد مگر آن که ادا کرده باشی. در قلبت نسبت به هیچ مۆمنی کینه و عداوتی نباشد، و خود را از گناهی که مرتکب شده ای جدا ساز، تقوای الهی پیشه کن و بر خدا در سر و علنت توکل نما که "و من یتوکل علی الله فهو حسبه". زیاد در باقیمانده ماه شعبان بگو "اللّهم إن لم تکن قد غفرت لنا فی ما مضی من شعبان فاغفر لنا فیما بقی منه " زیرا خداوند متعال به احترام این ماه (رمضان) گروه هایی را از آتش جهنم آزاد می سازد.(وسائل 10/ 301) به قول آقای قرائتی هواپیما با هر بنزینی پرواز نمیکند و نیازمند بنزین مخصوص است. اعمال عبادی ما هم با هر لقمه ای که انسان بخورد بالا نمی رود و برای به ثمر نشستن عبادات، نیاز به غذای حلال و طاهر دارد
روزه گرفتن در ماه شعبانیکی از کارهایی که انسان را آماده حضور در ماه مبارک رمضان می کند، گرفتن روزه در آخرین روزهای ماه شعبان است. که نوعی به پیشواز رفتن این ماه بزرگ محسوب می گردد. از رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) سوال کردند که کدام روزه برتر است؟ فرمودند: روزه شعبان در بزرگداشت رمضان. (السنن الکبری، ج 2، ص 503) امام صادق(علیه السلام) می فرمایند: هر کس سه روز آخر ماه شعبان را روزه بدارد و آنها را به ماه رمضان متصل نماید، خداوند برای او پاداش روزه دو ماه پیاپی را می نویسد. ![]()
اصلاح غذایکی دیگر از اسباب آمادگی برای ماه مبارک رمضان اصلاح غذا می باشد، که این امر مهم، در صورت غفلت، باعث از بین رفتن تمامی عبادات و اعمال ماه مبارک رمضان می گردد. پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: روز قیامت، گروهی می آیند، در حالی که حسناتشان همچون کوه هاست، خداوند هیچ کدام را نمی پذیرد، سپس فرمان می رسد، که آنان را به خاطر نداشتن حسنات به آتش بیفکنند. سلمان پرسید: ای پیامبر خدا، آنان چه افرادی هستند؟ حضرت فرمودند: آنان، کسانی هستند که روزه گرفته، نماز خوانده و شب زنده داری کرده اند، لیکن هرگاه حرامی بر آنان عرضه می شده، بر آن می شتافتند.(در خوردن و آشامیدن، حلال و حرام را رعایت نمی کردند) در روایتی رسول گرامی اسلام فرمودند: "العباده مع اکل الحرام کالبناء علی الرمل " عبادت همراه با حرامخواری، مثل بنا ساختن بر شنزار است.(بحارالانوار، ج 103، ص 16) به قول آقای قرائتی هواپیما با هر بنزینی پرواز نمی کند و نیازمند بنزین مخصوص است. اعمال عبادی ما هم با هر لقمه ای که انسان بخورد بالا نمی رود و برای به ثمر نشستن عبادات، نیاز به غذای حلال و طاهر دارد. یکی از مشکلات مهم امروزی، نپرداختن حقوق اموال است. یعنی نپرداختن خمس و زکات اموال، باعث شبهه ناک شدن آنها شده و مصرف این گونه اموال تأثیر منفی بر عبادات و روزه های انسان خواهد گذاشت. قبل از ورود به این ماه که ماه بخشش و استغفار می باشد، بهتر است با بخشیدن دیگرانی که در حق ما ظلم و یا بی مهری روا داشته اند، خود را آماده پذیرایی از بخشش خداوند نماییم. اگر ما نمی توانیم از دیگران بگذریم و آنها را ببخشیم، چگونه از خداوند متعال توقع داریم که او ما را ببخشد
سزاوار است به جهت آماده شده برای ماه مبارک رمضان، دقت در اموال و پول های به دست آمده و همچنین حسابرسی از اموال و پرداختن خمس، تا در این ماه آنچه مصرف میکنیم، پاک بوده و عبادات انجام شده در این ماه را تباه نگرداند. ![]()
دعاهای ورود به ماه مبارک رمضانخواندن دعاهای ورود به ماه مبارک رمضان، (در کتب ادعیه، دعاهای زیادی برای ورود به ماه مبارک رمضان و زمان رویت هلال این ماه وارد شده است) که توجه به متن این دعاها و درخواست هایی که در این دعاها از خداوند تبارک و تعالی می شود، به انسان یک حالت معنوی با نشاطی، برای ورود به این ماه بزرگ را عنایت می کند.
حلال نمودن دیگرانقبل از ورود به این ماه که ماه بخشش و استغفار می باشد، بهتر است با بخشیدن دیگرانی که در حق ما ظلم و یا بی مهری روا داشته اند، خود را آماده پذیرایی از بخشش خداوند نماییم. اگر ما نمی توانیم از دیگران بگذریم و آنها را ببخشیم، چگونه از خداوند متعال توقع داریم که او ما را ببخشد. به همین دلیل یکی از کارهایی که برای ورود به ماه مبارک رمضان باید انجام دهیم، بخشیدن دیگران و پاک نمودن دل از هر گونه کینه و دشمنی با دیگران است . برای انجام مشاوره. استخاره. وهماهنگ کردن جلسات سخنرانی لطفا با این شماره تماس حاصل نمایید. 09308448492 -09138368322چرا هنگام مشاجره فریاد میزنیم؟!
استادى از شاگردانش پرسید:
چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد میزنیم؟
چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند میکنند و سر هم داد میکشند؟
شاگردان فکرى کردند و یکى از آنها گفت:
چون در آن لحظه، آرامش و خونسردیمان را از دست میدهیم
استاد پرسید: این که آرامشمان را از دست میدهیم درست است امّا چرا با وجودى که طرف مقابل کنارمان قرار دارد داد میزنیم؟
آیا نمیتوان با صداى ملایم صحبت کرد؟ چرا هنگامى که خشمگین هستیم داد میزنیم؟
شاگردان هر کدام جوابهایى دادند امّا پاسخهاى هیچکدام استاد را راضى نکرد.
سرانجام او چنین توضیح داد:
هنگامى که دو نفر از دست یکدیگر عصبانى هستند، قلبهایشان از یکدیگر فاصله میگیرد.
آنها براى این که فاصله را جبران کنند مجبورند که داد بزنند.
هر چه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد، این فاصله بیشتر است و آنها باید صدایشان را بلندتر کنند.
سپس استاد پرسید:
هنگامى که دو نفر عاشق همدیگر باشند چه اتفاقى میافتد؟
آنها سر هم داد نمیزنند بلکه خیلى به آرامى با هم صحبت میکنند. چرا؟
چون قلبهایشان خیلى به هم نزدیک است.
فاصله قلبهاشان بسیار کم است.
استاد ادامه داد:
هنگامى که عشقشان به یکدیگر بیشتر شد، چه اتفاقى میافتد؟ آنها حتى حرف معمولى هم با هم نمیزنند و فقط در گوش هم نجوا میکنند و عشقشان باز هم به یکدیگر بیشتر میشود.
سرانجام، حتى از نجوا کردن هم بینیاز میشوند و فقط به یکدیگر نگاه میکنند. این هنگامى است که دیگر هیچ فاصلهاى بین قلبهاى آنها باقى نمانده باشد.
فرق عشق با ازدواج شاگردی از استادش پرسید: عشق چست ؟استاد در جواب گفت: به گندم زار برو و پر خوشه ترین شاخه را بیاور اما در هنگام عبور از گندم زار، به یاد داشته باش که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینیشاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت.استاد پرسید: چه آوردی ؟با حسرت جواب داد:هیچ! هر چه جلو میرفتم، خوشه های پر پشت تر میدیدم و به امید پیداکردن پرپشت ترین، تا انتهای گندم زار رفتم.استاد گفت: عشق یعنی همینشاگرد پرسید: پس ازدواج چیست ؟استاد به سخن آمد که : به جنگل برو و بلندترین درخت را بیاور اما به یاد داشته باش که باز هم نمی توانی به عقب برگردیشاگرد رفت و پس از مدت کوتاهی با درختی برگشت .استاد پرسید که شاگرد را چه شد و او در جواب گفت: به جنگل رفتم و اولین درخت بلندی را که دیدم، انتخاب کردم. ترسیدم که اگر جلو بروم، باز هم دست خالی برگردم .استاد باز گفت: ازدواج هم یعنی همینو این است فرق عشق و ازدواج برای انجام مشاوره. استخاره. وهماهنگ کردن جلسات سخنرانی لطفا با این شماره تماس حاصل نمایید. 09308448492 -09138368322 |